انشا در مورد سرگذشت یک برگ

انشا در مورد سرگذشت یک برگ

مقدمه

من یک برگم، یک برگ سبز و زیبا که بر روی شاخه‌ی یک درخت بلند قرار دارم. من از نور خورشید، آب و دی اکسید کربن تغذیه می‌کنم و در عوض اکسیژن تولید می‌کنم.

بدنه

من در فصل بهار از جوانه‌های درخت رشد می‌کنم. در ابتدا کوچک و سبز هستم، اما به تدریج رشد می‌کنم و بزرگ می‌شوم. رنگ سبز من به دلیل وجود رنگدانه‌ی کلروفیل است که در برگ‌ها وجود دارد. کلروفیل نور خورشید را جذب می‌کند و با استفاده از آن، دی اکسید کربن و آب را به اکسیژن و قند تبدیل می‌کند.

من نقش مهمی در چرخه‌ی کربن و چرخه‌ی آب ایفا می‌کنم. من با تولید اکسیژن، به تنفس موجودات زنده کمک می‌کنم. همچنین، با تبخیر آب، به چرخه‌ی آب کمک می‌کنم.

در فصل پاییز، من شروع به زرد شدن می‌کنم. این به دلیل کاهش میزان نور خورشید در این فصل است. با سرد شدن هوا، من پژمرده می‌شوم و از شاخه‌ی درخت می‌افتم.

نتیجه

من یک موجود زنده هستم که نقش مهمی در چرخه‌ی طبیعت ایفا می‌کنم. من باید با دقت از من استفاده شود و پس از استفاده بازیافت شود تا از آسیب به محیط زیست جلوگیری شود.

مطالب مرتبط...

هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...