انشا صفحه ۴۲ نگارش هشتم دیدن مورچه ای که باری را میکشد
مورچههای تلاشگر مقدمه: روز تعطیلی بود و من همراه خانواده و فامیل به باغ رفته بودم. بعد از ناهار، کمی دورتر از بقیه نشستم تا کمی خلوت کنم. در حال تماشای اطراف بودم که مورچهای کوچک نظرم را جلب کرد. بدنه: مورچه با اشتیاق فراوان بین تکههای نان این طرف و...