متن زیبا درباره شب گردی

دلتنگی یعنی:

یک شب دلت بماند روی دستت

و نفهمی چطور می توانی…

بدون او

آرامش کنی

  
متن در مورد شب

متن در مورد شب ، متن زیبا درباره شب و تنهایی و ماه + شب گردی و آرامش شب سرد همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.
متن در مورد شب

چگونه دلم تنگ نشود

برای شبی که پر ستاره تر

خانه ای که خلوت تر

تویی که زیباتر

منی که دیوانه تر

و بستری که کوچکتر بود.

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
متن در مورد شب یلدا

آوای شب

چه ازدحامی

به پا کرده ای در من !

همین تو یک نفر !!

بیشتر بخوانید : شعر در مورد ظلم و ستم ، عدالت و ظلم به مظلوم از شاملو و سعدی

متن در مورد شب بیداری

امشب رها از زمان !

تنها به تو می اندیشم . . .

آهنگ های تکراری !

خاطرات تکراری !

و اشک های تکراری !

تکرار در بودن تو

که هیچ گاه تکراری نمی شود !

این بی نهایت من است . . .

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
متن در مورد شب و تنهایی

ای سنگ دل تو جان را

دریای پرگهر کن

ای زلف شب مثالش

در نیم شب سحر کن

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
متن در مورد شب یلدا برای کودکان

می خواهمت !

در یک شب رویایی

آن هنگام که نفسهایمان

با هم در آمیخته شد !

و نبضِ تند دوست داشتن

در عمقِ جانم جاری شد

بیشتر بخوانید : شعر در مورد عدالت ، حضرت علی و قاضی + ظلم ستیزی و بی عدالتی

متن در مورد شب مهتابی

دوستت دارم

همان‌گونه که شب، ماه را

دوستت دارم

همان‌گونه که صبح، آفتاب را

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
متن در مورد شب بخیر

بیا و مرا

به روشنایی

یک شب شیشه ای

پیدا کن .

در آن هنگام که دستانم

امید زیستن را

با تمام وجودش می فشارد

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
متن زیبا در مورد شب بیداری

دگر آن شبست امشب

که ز پی سحر ندارد

من و باز آن دعاها

که یکی اثر ندارد.

بیشتر بخوانید : شعر در مورد شش گوشه امام حسین ، ضریح و زائر امام حسین

متن کوتاه در مورد شب و تنهایی

با رشته ی زلف توام

امشب سر راز است

افسوس که شب کوته

و این قصه دراز است

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
متن در مورد تنهایی شب یلدا

شب است

و ره گم کرده ام،

در کولاک زمستانی

مرا به خود دلالت کن ،

ای خانه ی چراغانی!

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
متن در مورد شب قدر

منم ای نگار و چشمی که در انتظار رویت

همه شب نخفت مسکین و بخفت مرغ و ماهی

و گر این شب درازم بکشد در آرزویت

نه عجب که زنده گردم به نسیم صبحگاهی.

بیشتر بخوانید : شعر در مورد غروب دریا ، فروغ و حافظ و دوبیتی غروب آفتاب کنار دریا

متن در مورد شب تنهایی

به یادت هست آن شب را که تنها

به بزمی ساده مهمان تو بودم؟

تو می‌خواندی که: دل دریا کن ای دوست

من اما غرق چشمان تو بودم؟

تو می‌گفتی که: پروا کن صد افسوس

مرا پروای نام و ننگ رفته است

من آن ساحل‌نشین سنگم چه دانی

چه‌ها بر سینه این سنگ رفته است

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
متن کوتاه درباره شب بیداری

دلتنگی یعنی:

یک شب دلت بماند روی دستت

و نفهمی چطور می توانی…

بدون او

آرامش کنی.

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
متن در مورد شب های تنهایی

چه شب‌ها من و آسمان تا دم صبح

سرودیم نم‌نم، تو را دوست دارم

نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی

من ای حس مبهم، تو را دوست دارم

بیشتر بخوانید : شعر در مورد چلیچه ، شعر در مورد چلیچه و فارسان و شهر سامان چهارمحال

متن درباره شب مهتابی

سیاهی شب را

در چشمانت به بند میکشم

تا هربار که به تو مینگرم

زیبایی نور ماه را

تنها در چشمان تو ببینم . . .

سیاهی شب را

در چشمانت به بند میکشم

تا هربار که به تو مینگرم

زیبایی نور ماه را

تنها در چشمان تو ببینم

****************************************

چه شب‌ها من و آسمان تا دم صبح

سرودیم نم‌نم، تو را دوست دارم

نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی

من ای حس مبهم، تو را دوست دارم

****************************************

دلتنگی یعنی:

یک شب دلت بماند روی دستت

و نفهمی چطور می توانی…

بدون او

آرامش کنی

****************************************

به یادت هست آن شب را که تنها

به بزمی ساده مهمان تو بودم؟

تو می‌خواندی که: دل دریا کن ای دوست

من اما غرق چشمان تو بودم؟

تو می‌گفتی که: پروا کن صد افسوس

مرا پروای نام و ننگ رفته است

من آن ساحل‌نشین سنگم چه دانی

چه‌ها بر سینه این سنگ رفته است 

****************************************

منم ای نگار و چشمی که در انتظار رویت

همه شب نخفت مسکین و بخفت مرغ و ماهی

و گر این شب درازم بکشد در آرزویت

نه عجب که زنده گردم به نسیم صبحگاهی.

****************************************

شب است

و ره گم کرده ام،

در کولاک زمستانی

مرا به خود دلالت کن ،

ای خانه ی چراغانی!

****************************************

با رشته ی زلف توام

امشب سر راز است

افسوس که شب کوته

و این قصه دراز است

****************************************


دگر آن شبست امشب

که ز پی سحر ندارد

من و باز آن دعاها

که یکی اثر ندارد.

****************************************


بیا و مرا

به روشنایی

یک شب شیشه ای

پیدا کن .

در آن هنگام که دستانم

امید زیستن را

با تمام وجودش می فشارد

****************************************


دوستت دارم

همان‌گونه که شب، ماه را

دوستت دارم

همان‌گونه که صبح، آفتاب را

****************************************


می خواهمت !

در یک شب رویایی

آن هنگام که نفسهایمان

با هم در آمیخته شد !

و نبضِ تند دوست داشتن

در عمقِ جانم جاری شد

****************************************


ای سنگ دل تو جان را

دریای پرگهر کن

ای زلف شب مثالش

در نیم شب سحر کن

****************************************


امشب رها از زمان !

تنها به تو می اندیشم . . .

آهنگ های تکراری !

خاطرات تکراری !

و اشک های تکراری !

تکرار در بودن تو

که هیچ گاه تکراری نمی شود !

این بی نهایت من است

هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...