2 هم خانواده برای کلمه صبر
هم خانوادههای کلمه «صبر» عبارتند از:
- صابر: به کسی گفته می شود که صبر دارد و شکیبا است
- صبور: به معنای کسی که صبر دارد، کسی که تحمل سختیها و مشکلات را دارد
در کل، هم خانوادهها دارای ریشه مشترکی هستند و از نظر معنا نیز به هم نزدیک هستند.
در اینجا چند مثال از کاربرد کلمه «صبر» آورده شده است:
- او در برابر مشکلات زندگی صبر کرد.
- من صبور هستم و هر سختیای را تحمل میکنم.
- صبرت کم است، نمیتوانی این کار را انجام دهی.
- او صبرناک بود و در نهایت به خواستهاش رسید.
- این کار صبر کردنی نیست، باید فوراً انجام شود.
امیدوارم این پاسخ برای شما مفید باشد.
معنی کلمه «صبر»
صبر، به معنای تحمل کردن و شکیبایی کردن است. به عبارت دیگر، صبر به توانایی انسان در تحمل سختیها و مشکلات بدون بروز خشم یا ناامیدی اشاره دارد.
مترادف کلمه «صبر»
مترادفهای کلمه «صبر» عبارتند از:
- تحمل
- شکیبایی
- بردباری
- حلم
- تحمّل
- قناعت
- توکُل
- طمأنینه
- آرامش
متضاد کلمه «صبر»
متضاد کلمه «صبر» عبارتند از:
- بیصبری
- عجله
- شتاب
- تندخویی
- عصبانیت
- ناامیدی
مثال
- او در برابر مشکلات صبر کرد. (تحمل کرد، شکیبا بود، بردبار بود، حلم داشت، تحمّل کرد، قناعت کرد، توکُل کرد، طمأنینه داشت، آرامش داشت)
- او یک فرد صبور است. (تحملکننده، شکیبا، بردبار، حلیم، تحمّلکننده، قانع، توکُلکننده، طمأنینهدار، آرام)
- صبر من تمام شد. (بیصبر شدم، عجله کردم، شتاب کردم، تندخو شدم، عصبانی شدم، ناامید شدم)
مترادفها و متضادهای کلمه «صبر» در متون مختلف، ممکن است متفاوت باشند.