انشا درباره کفش بنویسید
مقدمه: همه انسانها از آغاز زندگی تا پایان زندگی دوستانی دارند. برخی از این دوستان شرور و برخی دیگر مهربان هستند اما پس از مدتی با ذهن ما خداحافظی می کنند و به خاطرات می پیوندند.
بدنه: یکی از آن دوستان کفش است اما هیچ کس به آن اهمیت نمی دهد و هیچ کس آن را به عنوان یک دوست نمی شناسد. وقتی راه رفتن را بلد نبودیم ، همین کفش ها بود که ما را به راه رفتن ترغیب می کرد و به ما کمک می کرد قدمی برداریم و به راه خود ادامه دهیم تا در آینده نتوانیم پیشرفت کنیم.
هرچه فرد پیرتر می شود ، به مرحله بعدی یعنی مدرسه می رود. چقدر خوب است که کفش های جدید ، معلمان جدید و دوستان جدید داشته باشید. کفش یک همراه بی نظیر است ، به ما کمک می کند قله ها و قله های موفقیت را فتح کنیم و ما را دنبال کنیم.
مرحله بعدی بعد از تحصیل ازدواج و تشکیل خانواده است. یک بار دیگر ، کفش به ما کمک می کند تا خوب کار کنیم و برای ازدواج درآمد کسب کنیم. چه لذتی دارد که اولین حقوقی را که امتحان کرده ام خوشبختم! یک بار دیگر ، این همراه دانش ما را به مرحله بعدی می رساند.
این مسیر به پایان رسیده است. کفش های ما تا انتهای این جاده ما را همراهی می کرد. خرید کفش برای فرزندان و نوه های شما چقدر زیباست و شادی و لبخند آنها از داشتن کفش های جدید و زیبا چقدر زیباست. ما به آخرین مرحله رسیده ایم. زمان جدا شدن کفش از انسان است. مرد به خانه ابدی خود می رود و کفش های خود را در می آورد.
نتیجه گیری: گاهی اوقات بهتر است از کفش های خود مراقبت کنیم. این دوست خود را فدا می کند تا ما را به انتهای جاده برساند ، اما منصفانه نیست که آنها را پس از عبور از جاده و جستجوی کفش های جدید فراموش کنیم. رفاقت را از کفش یاد بگیرید.