معنی شعر گل و گل فارسی هفتم صفحه ی 96
معنی شعر گل و گل فارسی هفتم بیت به بیت
شبی در محفلی با آه و سوزی | شنیدستم که مرد پاره دوزی | |
چنین میگفت با پیر عجوزی | «گِلی خوشبوی در حمام روزی | |
رسید از دست محبوبی به دستم» |
یک شب در مجلسی شنیدم که پیرمرد پینهدوز(کَفّاش)، با یک پیر زن حرف میزد و میگفت: روزی در حمام گِل خوشبویی از یارَم به دستم رسید.
گرفتم آن گِل و کردم خمیری | خمیری نرم و نیکو، چون حریری | |
معطّر بود و خوب و دلپذیری | «بدو گفتم که مُشکی یا عبیری | |
که از بوی دلاویز تو مستم» |
آن گِل را گرفتم و با آن خمیری درست کردم که مانند ابریشم نرم بود. آن گِل بسیار خوشبو بود. پرسیدم آیا تو مشکی یا عبیر؟ که بوی تو مرا مست کرده است.
همه گِلهای عالم آزمودم | ندیدم چون تو و عبرت نمودم | |
چو گِل بشنید این گفت و شنودم | «بگفتا من گِلی ناچــــیز بودم | |
و لیکن مدّتی با گُل نشستم» |
من گِلهای زیادی در جهان دیدهام ولی تاکنون گِلی مانند تو ندیدم و از عطرِ تو تعجب میکنم. وقتی گِل این سخنِ من را شنید گفت: من در ابتدا گِلی و بیارزش بودم، ولی مدتی با گُل همنشین شدم.
گُل اندر زیر پا گسترده پر کرد | مرا با همنشینی مفتخر کرد | |
چو عمرم مدّتی با گُل گذر کرد | «کمال همنشین در من اثر کرد | |
و گرنه من همان خاکم که هستم» |
گُل خودش را زیر پای من گُسترد و به من افتخار همنشینی داد. وقتی مدتی از عمرم را با گُل سپری کردم، صفاتِ خوب و عطر خوشِ همنشین در من اثر کرد و من هم خوشبو شدم و گرنه من همان خاکی هستم که تا پیش از این بودم.
در بخش یعدی معنی لغات شعر گل و گل فارسی هفتم را نیز خواهید دید.
دانلود معنی شعر گل و گل هفتم
برای دانلود فایل PDF معنی شعر گل و گل ملک الشعرای بهار با لینک مستقیم و حجم کم 80 کیلوبایت بر روی لینک زیر کلیک کنید:
دانلود
معنی کلمات شعر گل و گل فارسی هفتم
- عبرت نمودم: تعجب کردم، شگفت زده شدم
- پاره دوز: کسی که کفش تعمیر میکند، پینه دوز
- محفل: مجلس، انجمن
- عجوز: پیرزن
- عبیر: ماده ای خوشبو که از مُشک و گلاب و زعفران و… درست شده باشد.
- حریر: ابریشم
- مُشک: مادهای خوشبو
- دلاوىز: مطلوب، خوشبو، معطر، خوشایند
- مُفتَخَر: سرافراز
- معطّر: خوشبو
- همنشین: یار، همراه، همسفر