دلنوشته در مورد امام زمان

 

1170 بهار وخزان گذشت ونیامدی. سالهاست نگاهم پشت پنجره ای که متعلق به فرداست قاب گردیده وگرد وغبار هجران برآن سایه افکنده.

عمری است که برای آمدنت بی قرارم. یابن الزهرا،ببین از فراقت سخت بارانیم. ببین ثانیه ها چگونه از هجر تو بغض کرده وبه هق هق افتاده اند.

آقا جان! حیف نیست ماه شب چهارده پشت ابرهای تیره وپاره پاره پنهان بماند، حیف نیست دیده را شوق وصا ل باشد ولی فروغ دیده نباشد.

بیا وقرار دل بیقرارم شو. بیا و صداقت آینه را به زلال آبی نگاهت پیوند بزن. بیا تا سر به دامانت بگذارم وعقده های چندین ساله ام را باز کنم. تو که معنای سبز لحظه هایی بیا تو که ترنم الطاف حق تعالی بیا.بیا که از هجرت چون اسپندی بر آتشم.

یوسف فاطمه! کی طنین دلنواز انا بقیه ا... تو از کعبه مقصود ، جانها را معطر می نماید. کی کعبه ،به خود می بالد وزمین بر قامت دلربایت طواف عشق می گذارد وجان در سعی وصفای نگاه تو محرم می شود ومناسک حج وقربان را بجای می آورد. برای آمدنت تمام دلهای عشاق دنیا را به ضریح چشمهای قشنگ وعباس گونه ات گره زده ایم ودر مراسم اعتکاف شبهای فراق برای گرفتن حاجتمان دست به دعا برداشته ایم. آقا جان برای آن لحظه که سبز پوش با پرچم یالثارات الحسین در انتهای افق غباری بپا می شود وتو با ذوالفقار حیدر وسوار بر اسب سفید قصه ها می آیی لحظه ها را بدست باد می سپارم.

بگذار صادقانه بگویم که کهانسالترین آرزوی دلم آرزوی وصال توست!آرزویی که برای بدست آوردنش تمام کلافهای عمرم را به بازار معشوق فروشان برده ام وخودم را در جرگه خریداران یوسف زهرا(س) قرار داده ام.

نازنینم! تو زیبا ترین دلیل برای شبهای قدر وشب زنده داریهای منی تو ضیاعین ودلیل امّن یُجیب منی .

آقا جان! می خواهم برایت قصه بگویم . قصه سیب وگندم ومردی که سالهاست در میان مردم چشمم ایستاده،قصه خوشه خوشه انتظار وچشمانی که درو میکنند،قصه باران وسطرهایی که دلواپس پونه هاست،قصه اسب وخیال آمدن تو در باران،قصه هایی که مشق هر شب من است.

کاش می شد واژه ها را شست وانتظارراتفسیر کرد ولی افسوس...

میدانی مرز انتظار کجاست!؟آنجا که قطره اشک منتظری سدی از دلواپسی ساخته وقطره قطره انتظار را ذخیره می کند،آنجا که وجودش چون جرعه ای آب از تشنه ای رفع عطش می کند آنگاه که می فرماید اگر شیعیان ما، مرا به اندازه قطره ای آب بخواهند هر لحظه ظهور من نزدیکتر می شد.

حس می کنم نزدیکی آنقدر نزدیک که با آمدن یک نسیم تو را احساس کرد وبویید.

خوب می دانم که آخر دل سنگ وطلسم نحس قصه را می شکنی وآنگاه زمان وصل وجان نثاری می رسد.

پس بیا از پس کوچه های انتظار، بیا که شعرهایم بی قافیه مانده اند، بیا که با آمدنت گم میشود در تبسم تو بغض چندین ساله ام، بیا که غزلهایم مضمون ندارند ومثنوی عشق نا تمام است.

محبوبم! هر روز که میگذردبیشتر از قبل دلم برایت تنگ می شود. عشق تو سراسر وجودم را فرا گرفته و اگر دلم را بشکافی بر لوح آن نام تو هگ گردیده وکنون ای بهار عشق! می ترسم از خزان عمرترسم از ندیدن است بگو که تا خزان من آیا فرصت بهار دیدن است؟

یابن الزهرا!"لیت شعری أین استقرت بک النوی". کاش میدانستم که کجا وکی دلها به ظهور تو آرام خواهند گرفت.

بنفسی أنت! به جانم سوگند که تا طلوع صبح صادق به انتظارت خواهم ماند ولحظه ها را با تمام سنگینی به دوش می کشم وسکوت ثانیه ها را به ازای فریاد زمان تحمل می کنم فقط برای رسیدن به لحظه با شکوه وصا لت.

آقا جان! دروادی انتظار زمان را بنگر که چگونه از هجر تو همچون شمع ذره ذره آب می گردد. کی می آیی که قطره ها به دریا بپیوندند؟خیبر گشای فاطمه(س) کی می آیی؟

کی می آیی که کران تا بیکران دلم را برایت چراغانی کنم وچشمانم را فرش قدومت نمایم؟

بیا که بهار بی صبرانه مشتاق آمدن توست وقلبم جویبار اشکهایی که هرروز وشب برای فراق تو ریخته می شوند.

یاس سفیدم! بیا که با ظهورت آیه"والنهار اذا تجلی" تأویل گردد. بیا که چشمه سار وجودم سخت خشکیده وفریاد العطش برآورده،بیا تا از نرگس چشمانت عطری برای سجاده ام بگیرم.بیا ومرا زائر شهر قاصدکها کن،بیا...

دلم برای ورود هر عشقی غیر از عشق تو بن بست است ودیده ام جز برای فراق تو نمی بارد. بیا که هجر توآیه"ان عذابی لشدید" را تفسیر می نماید. آقا جان!بحق کوچه وچادر خاکی بیا،بیا که سید علی ماتنهاست وچاهی ندارد که غصه هایش را بااو در میان بگذارد. بیا ورأس سبز شاپرکهایی باش که در جستجوی قبر یاس سرگردان کوچه های هاشمیند.

ای پیدا ترین پنهان من! تا تو بیایی مروارید چشمانم رابرای سلامتیت صدقه می دهم وبرای آمدنت روزه سکوت می گیرم وبا جام وصال تو افطار می نمایم. نذر کرده ام که بیایی تا جان شیرین را فرش قدمها یت نمایم. پس بیا که نذر خود را ادا کنم.

ای آفتاب عمر! تا تو بیایی انتظار را قاب میکنم وبر لوح دلم می کوبم. فریاد را حبس می کنم وبه سکوت اجازه حضور می دهم. در نبود تو جام تلخ فراق را سر می کشم وسر به دوش هجران می نهم وبرای آمدنت دعا می کنم. به امید آنروز هزار وصد وهفتادمین شمع را روشن می کنیم ومنتظرت می مانیم.

به خدای کعبه می سپارمت وسبد سبد نرگس ویاس چشم براهی میکنم.

کاش می شد که خدا اجازه ظهورت می داد

کاش می شد که در این دیار غربت و میان موج غمها به سکوت سرد وسنگین رخصت خاتمه می داد

کاش می شد جمعه ما شاهد ابروی زیبای تو می شد

کاش می شد دیده نا قابل ما فرش کیسوی تو می شد

کاش می شد انتظار منتظر بپایان رسد و هوا میزبان یاس ها ونسترن ها خاک پای مهدی زهرا شود

کاش می شد تو هم از انتظار خسته شوی و برای فرج دعا کنی

کاش می شد...

+ نوشته شده در دوشنبه بیست و هفتم فروردین ۱۳۹۷ ساعت 11:0 توسط fteme.h |

nasrino.ir

متن زیبا درباره امام زمان (عج) + عکس نوشته زیبا درباره امام زمان | نصرینو

توسط رضا شاهمرادی

6-7 minutes

انتظار تا کی/تا کی منتظرت بمانم … دل نوشته ها ، متن های ادبی و شعر در باب امام زمان (عج) & ائمه به همراه عکس

متن زیبا درباره امام زمان «عج»

کجا نشان تو جوییم ای مهر فروزنده ی هدایت و نصر!

با کـه گوییم حدیث تلخ هجران و انتظار؟

شکایت فرقت یار بـه آفریدگار بریم کـه او دانای اندوه درون ماست.

ای آخرین عشوه ی عرش،

ای نخستین امیر غایب از نظر!

مولای من، یوسف فاطمه!

عکس نوشته زیبا درباره امام زمان

بر ما مپسند کـه با تیر ملامت، هلاک مان کنند.

عمری اسـت جبین بر خاک کویت ساییده ایم و حق را در محراب ولایت تو بـه عبادت نشسته ایم.

یا ابا صالح المهدی، یا حجت الله علی خلقه!

قیام روح خدا خمینی کبیر، سراج انقلاب اسلامی ما افروخت تا روشنای راهی باشد کـه فراروی مستضعفان برای نیل بـه نور نهضت نورآگین توست.

عکس پروفایل زیبای امام زمان عج

لوای انقلاب، اینک بـه دست طلایه دار ایثار و حماسه، زعیم منتظران ولی عصر و صاحب نصر، رونق باغ ولایت، خامنه ای عزیز اسـت کـه عاشقانه، عرصه ی عشق و انتظار را علمداری کند. عمر عاری از گزند و مشحون از عزت وی را از تو می‌خواهیم ای امام مهربان و شکیبا! عمری بـه بلندای آفتاب و سطوت کوهساران.

جملات زیبا درباره حضرت مهدی عج

و قسم بـه قنوت و رکوع و سجود زیبایت،

ما بی شکیب تیغه ی ذوالفقار توییم ای امیر ظهور و قیام!

ما «لثار» حسینیم و دل بـه راه تو نثار کرده ایم.

ای تکسوار سمند سعادت،

ای تنها ترین شمشاد شرافت!

در کدامین نخلستان هستی با دلدار خود بـه راز و نیاز نشسته ای؟

در کدامین چاه سر فرو برده و راز دل می گشایی؟

کاش می‌دانستیم بیت الاحزانت را کجا برپا کرده ای؟

عکس نوشته های زیبا درباره حضرت مهدی عج

ای یوسف فاطمه!

ای یار سفر کرده!

هزاران هزار دیده در فراق تو یعقوب وار خون میگریند و فقط با تماشای قامت تو بینا می‌شوند.

ما درکنار دروازه ی دل هایمان، شاخه گل های‌ ارادت بـه دست گرفته و هر آدینه منتظریم کـه چونان رسول اعظم«ص» کـه از مکه بـه مدینه النبی هجرت کرد، از مکه طلوع کنی و بـه مدینه المهدی دل ها پا گذاری.

اشعار کوتاه درباره حضرت مهدی عج

«روی بنما و وجود خودم از یاد ببر

خرمن سوختگان را همه ی گو باد ببر

ما کـه دادیم دل و دیده بـه توفان بلا

گو بیا سیل غم و خانه ز بنیاد ببر

سینه گو شعله ی آتشکده ی پارس بکش

دیده گو آب رخ دجله ی بغداد ببر»

کاش لحظه ای در ضیافت نگاهت بـه زیارت خدا مشرف می شدیم ودر صحن چشم سیاهت بـه پابوس خورشید عشق می آمدیم.

کاش، آنی در آسمان سیمای زیبایت بـه تماشای بدر دیده و هلال ابرویت می نشستیم و رنج روزگار هجران بـه اشک اشتیاق، می زدودیم.

متن ادبی درباره امام زمان

یا صاحب الزمان! جوانان برای خرسندی ات جان در دایره ی شهادت گذاشتند و مردان مان موی در ساحت انتظار، سپید کردند و پیران مان بی تاب لحظه ی دیدارت از سرای دنیا کوچیدند؛

و دریغا کـه نیامدی یا مهدی!

میدانیم کـه خود، حجاب لقای مولاییم و دل از غیر برنتابیده و بـه یگانگی نمی اندیشیم؛

ولی قسم بـه حقیقت انتظار، کـه درکنار خُم عشقت بـه صبوری ایستاده ایم.

ملامت اغیار و بیگانه پرستان، توان و تاب ما نخواهد ربود اگر چه دل از طعن بد اندیش، می سوزد.

در هنگامه ی غیبت کـه از دیده های‌ بی سویمان پنهانی، دردهای ناگفته، توان گفتن؛ چه ان گاه کـه آیی و رخ بـه جلوه آرایی، ظهور تو درمان درد دیرین و مرهم زخم زمان فراق خواهد شد.

سریر عدل و عطوفت ارض در انتظار اجلال جلوس موعود منتظران اسـت و هستی، نام غریب زمین و آشنای آسمان رابا نای نیاز، زمزمه میکند.

عکس نوشته مخصوص ظهور امام زمان

هنوز زخم مدینه و جراحت جاوید نینوا بر سینه ی دلسوختگان، باقی اسـت.

هنوز آوای هل من معین حسین از ورای آفاق بـه سوی انفس عاشقان، جاری اسـت. هنوز بیت الاحزان ام ابیها در مدینه ی دل ها برپاست.

سحاب سیاه ظلم بر مقیمان خاک، بی محابا می بارد و سردی دی، فراگیر ستیغ حادثه هاست.

اندوهی گران بر گرده ی گیتی نشسته اسـت و جائران بر توسن سلطه بـه جفا دیدگان می تازند و طعم تلخ استکبار بر کام وارثان زمین، ریزان اسـت.

«السلام علیک یا ایها العلم المنصوب!»

درود بر تو ای پرچم افراشته ی هدایت. درود بر ان هنگام کـه قیام تو آغاز شود؛ و ان زمان کـه از پرده ی غیبت بـه درآیی.

اس ام اس زیبا درباره امام زمان عج

درود بر شامگاهان و صبح گاهان حضورت.

شکرا کـه بارانی از سپیده بر دشت خشک انتظار بارید و شعبان، مبدأ تاریخ عاشقان شد.

نهر اشک شیعه از حرا تا سامرا پیمود و عندلیب عشق در سراپرده ی گل، شعفناکی آغازید.

همتای رسول یار می‌آید.

یوسف اعصار امید با صد کرشمه بر محمل ارادت کنعانیان نشیند و ایوب شکیبایی و یعقوب انتظار از بحر حسرت بـه ساحل وصال رسیده و همپای هزاران شقایق اشتیاق بـه زیارت نور دیدگان نایل میشود.

درود صنوبران صفا و سروهای سرور و سپیدارهای سعادت بر امیر قیام و سالار ظهور.

السلام علیک یا ابا صالح المهدی!

ای لثار حسین!

تو پاسخ «ربّ ارنی»ی موسایی.

نهضت آسمانی ات نیز پاسخ «کیف تحیی الموتی»ی ابراهیم اسـت.

قیام قیامت آسایت رساترین لبیک بـه آوای «هل من ناصر» سیدالشهداست.

کاش ان زمان کـه بر درب سرای سترگ ولایت، آتش افکندند، بودی و بر زخم های‌ مهتاب نیلی شیعه، مرهم می نهادی.

ای کاش در نینوا بودی و علمدار عرصه ی عشق می شدی.

اینک بی تو در بهتی عظیم در لهیب فراق می سوزیم.

دل های‌ سیاهمان حجاب دیدار با موعود منتظران اسـت و چه اندیشیم کـه جز لقای تو سیاهی نزداید و نورانی نکند.

باز آی و بی قراری دل و بی شکیبی دیده ی ما بـه شهد وصل، شفابخش و عطر کرامت خویش بر عرصه ی اهل نیاز، گستر.

عکس نوشته های زیبا درباره امام زمان عج

خوشا ساغر از دست ساقی گرفتن. بـه یاد جلوه ی ان یار نوشیدن. خوشا مستی مستان و خوشا بر درگه میخانه بنشستن. و آنگه خاک پای یوسف اعصار بوسیدن.

مرارت انتظار و حلاوت امید در عرصه ی دل رجز می‌خوانند.

تلواسه ای شیرین و التهابی زیبا تاریخ را فرا گرفته اسـت.

شقایق های‌ شوق و شکیبایی بـه راه گل نرگس، نگران شده اند.

یلدای منتظران، سرشار از نور نیایش اسـت و آبشار اشک از فراز گونه ها بر نشیب دشت بی قراری، جاری اسـت.

آیا کسی هست کـه مضطرین را اجابت کند و دست نوازش بر تارک دلخستگان کشد؟

ما وارثان سرشک سرخ زهراییم ودر تمنای منت یار.

عکس پروفایل امام زمان عج

ای بهار آفرینش، ای یادگار اهل کسا، یا مهدی!

قسم بـه سپیده ی رویت،

بـه طلوع دیده ات،

بـه مژگان سیاهت،

بـه محراب ابروی مهسایت،

بـه غنچه ی لبهایت،

بـه قامت رعنایت،

بـه شهد کلامت

-

-

khalvatneshen71.blogfa.com

دلنوشته ها ومطالب زیبا برای امام زمان

2-2 minutes

آقا جان

تمام این سالها که درس خواندیم

دبیر ریاضی به ما نگفت که حـد غربــــــت تو

وقتی شیعیانت به گنــاه نزدیک می شوند....

بی نهایتـــــــــــ است!

دبیر شیمی نگفت که اگر عشــق و ایمــان و معـرفـتـــ با هم ترکیب شوند ....

شرایط ظهـــــــور تو مهیا می شود...!

دبیر زیست نگفت که این صدای تپـش قلبــــــ نیست...

صدای بی قـــــــراری دل برای مهـدیـسـتـــــــــــ..!

دبیر فیزیک نگفت که محـور گـردش عـالـم خـال گونــــــه توست..

جاذبـه ی زمیـن به همان سمتـیـسـت که تــــــــو هستی...!

دبیر ادبیات از عشــق مجنون به لیلی, ازغیرتـــ فرهاد نسبت به شیرین گفت...

اما از عشق شیــــعه به مهــــدی از غیرتــش به زهــــــرا(س) نگفت..!

دبیر تاریخ نگفت که اماممان امسال سال چنــدم غربتــــــش است؟!

نگفت غربتـــ اهـل بیـت علـــــی(ع) از کی شروع شد

و تا کی ادامه داردشکلک های ساده,شکلک های بامزه,شکلک های پراستفاده

شکلک های مورد علاقه..

دبیر دینی فقط گفت که انتظار فرج از بهترین اعمال است اما...

نگفت که انتظار فـــــرج یعنی گنــاه نـکنیم و

یعنی گناه نــــکردن از بهتـریـن اعـمـال است

دبیر عربی به ما یاد داد که مهـــدی اسم خاصی است که تنوین پذیر است!اما...

نگفت که مهـــدی خاص ترین اسم خــــاص است

که تمام غربتــــ و تـنـــهایـی را پذیـرا شده است...

فـــــدای غربتت یابن الحسن

+ نوشته شده در جمعه بیستم فروردین ۱۳۹۵ ساعت 11:51 توسط منتظر |

persianv.com

دلنوشته ای بسیار زیبا به امام زمان | دلنوشته ای بسیار زیبا به امام زمان حضرت مهدی

پرشین وی

5-7 minutes

همه ما دوست داریم با بزرگان دین خود سخن بگوییم و از درد و دل های خود با آنها بگوییم. سخن گفتن با امام زمان آخرین بازمانده انبیا و اولیا که امید به ظهورش داریم برای ما بسیار شیرین است.

شاید شما هم در زندگی بارها با خود گفته اید که چرا علی رغم مشکلات فراوانی که وجود دراد هنوز خداوند اجازه ظهور را به منجی اش نداده است. شاید شما هم نگرانید عاقبت آنقدر گناه کرده باشید که دیگر نتوانید و رویتان نشود با امام زمان خود حرف بزنید. با پرشین وی همراه باشید تا دلنوشته ای بسیار زیبا به امام زمان را بخوانید.

دلنوشته ای بسیار زیبا به امام زمان

یا صاحب الزمان رمز ظهور تو ترک گناه و یکدلی و دعای ماست..

سلام مولای من، سلام معشوق عالمیان، سلام انتظار منتظران..می‌خواهم از جور زمانه بگویم ، می‌خواهم بگویم و بنویسم از فسادی که جهان را چون پرده‌ای فراگرفته اما زمان

فرصتی است اندک و انسان آدمی است ناتوان.پس ذره‌ای از درد دلم را به زبان می آورم تا بدانی چقدر

دلگیر و خسته‌ام.

آغاز نامه به جهانبان جهان و جهانیان خدای هر دو جهان

مولای من می‌دانی چند سال است انتظار می‌کشم.از وقتی سخن گفته‌ام و معنای سخن خود را فهمیده‌ام انتظارت را می‌کشم.بیا

و این انتظار مرا پایان بده.

خسته‌ام از دست زمانه ، چقدر جور زمانه را تحمل کنم.چقدر ناله مظلومانه کودکان و معصومانی را که زیر ستم

اند بشنوم و سکوت کنم.خودت بیا و این جهان سیاه را پایان بده.بیا و جهان را آباد کن.بیا و از

آمدنت جهان را شاد کن.می‌دانی چند نوجوان هم سن و سال من آواره‌اند؟ چندین هزار کودک بی پناهند، خودت بیا

و پناه بی پناهان باش.

متن دلنوشته ای بسیار زیبا به امام زمان

چند پیش بود که خوابت را دیدیم گفته بودی می‌آیی و به اندازه تمام سال های نبوده ات با من

حرف می زنی و به درد دل من گوش می‌دهی اما تا خواستی بگوئی کی و کجا؟، از خواب پریدم

و از آن شب به بعد دیگر نمی خوابم.راستش می‌ترسم.می‌ترسم بیائی و من خواب باشم.می‌ترسم بیائی، همه تو را ببینند

و تنها من از دیدنت محروم بمانم.هنوز هم می ترسم…

حس می‌کنم با این که شبهاست خواب به چشم ندارم

اما در خواب غفلتم.بیا و بیدارم کن.بیا و هشیارم کن.بیا و همه جهانیان را از خواب غفلت بیدار کن.همه به

خواب سنگین جهل فرورفته اند و صدای مظلومان و دل شکستگان را نمی‌شنوند.خودت بیا و همه ما را از این

کابوس جهانی نجات بده.

ای منجی عالمیان ، جهان در انتظار توست مسافر من! نیستی تا ببینی مردم روز میلادت یعنی رمز عشق پاک

چه می‌کنند! چگونه بغض سنگین خود را در گلو نگه داشته اند و انتظار می کشند.منتظرند تا کی بیاید و

جهان را از عدل پرکند.کسی بیاید و به این جهان بی اساس پایان دهد بیا تا بعد از این در

کوچه های غریب شهر روز میلادت را با بودنت جشن بگیریم و خیابان‌های تاریک و ظلمات را با نور بودنت

چراغانی کنیم.بیا و ببین مردم روز آمدنت چه می‌کنند؟

روز جمعه، روز خودت، روز منتظرانت به سراغ حافظ رفتم تا

با فالی دلِ شکسته و سینه‌ی زخمی‌ام را مرهمی باشم.می‌دانی چه آمد؟

یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم

مخور….

دلنوشته ای بسیار زیبا به امام زمان در زمان غیبت

نه؛ غم می‌خورم؛ غم می‌خورم بخاطر روزهایی که نبوده‌ای تا لحظات تلخ غم را کنارم باشی.غم می‌خورم به خاطر روزهایی

که به یادت نبوده‌ام و با گناه شب شده‌اند.همان روزهایی که در تقویم خاطره‌ها در منجلاب گناه و زشتی با

قلم جهل ثبت کرده‌ام.

بهترین روز تنها روز ظهور توست.کی می‌آید؟ کی می‌شود که با قلم عقل و راستی بر صفحه دل حک کنم

و با صدای بلند فریاد بزنم و به گوش جهانیان برسانم.«بهترین روز ، روز ظهور مولاست»

دلنوشته ای بسیار زیبا به امام زمان

با تمام جهل و

مستی تصمیم گرفته‌ام دفترچه رزوگار را با پاک کنِ مهر و عطوفت پاک کنم و از اول با نام تو

روزگار را آغاز کنم.هنوز در نخستین صفحات آن مانده‌ام و مطلبی برای نوشتن ندارم.تا پایان نوشتن انتظارت می‌کشم.

دیوانه مسلمانی که در روزهای انتظار هزار بار به دیوانگی‌اش ایمان می‌آورد….

*اللهم عجل لولیک الفرج*

کودک که بودم پدرم جمعه ها صبح درب خانه را آب و جارو می کرد تا اگر مولا از آن حوالی عبور کند …

و نو روز هر باره این حس را در من زنده می کند

مردمی را می بینم که سراسر شوق و شورند ، خانه تکانی می کنند و لباس های نو برتن…

اما برای چه ؟ برای که ؟

اینان منتظرند تا بهار شود ؟

سالهاست می اندیشم که هنگام بهار مگر چه می شود که اینگونه به هم می ریزیم ، مهربان می شویم، به سراغ هم می رویم و از همه مهمتر منتظر می شویم…

انتظار …

دلنوشته ای بسیار زیبا به امام زمان امام دوازدهم

سالهاست به لحظات سال تحویل و یک دقیقه ای که قبل از حلول سال نو همه ساکتند و نفس ها را در سینه حبس می کنند می اندیشم!

و هر ساله هیچ اتفاقی نمی افتند!!!

کجایی ای ربیع الأنام و نضره الأیام

نمی دانم ، شاید از گذشته به ایرانیان اینگونه آموختند تا رزمایش ظهور برگزار کنند …

وصد افسوس که ره گم کردیم و انتظار خورشید را کشیدیم و حال آنکه تو خود خورشید بودی و ما ندانستیم.

ای کاش دقایقی تمام نفس ها برای تو حبس می شد و همه با هم زمزمه می کردند دعای عهد و ندبه و فرج را …

و ای کاش هفت سین مان را در جمکران می گستردیم

و در آن به جای سفره ، “سجاده ای” می انداختیم به گستردگی زمین…

و”ستاره ای” از آسمان به زیر می کشیدیم به یاد تو…

و “ساعتی” برای شمار ثانیه هایی که بی تو گذشت

و “سدر” را به یاد سدره المنتهی مصطفی (ص) بر سجاده می ریختیم!

و “سیصد و سیزده سرباز” و “سلاحی” به نشان پایبندی بر سوگندی که با تو بسته ایم تا خونی که در رگهایمان است نذر تو باشد که چه نیکو در عهد آموختیم بسراییم ” شاهِراً‌ سَیْفی ، مُجَرِّداً قَناتی، مُلَبِّیاً دَعْوَهَ الدّاعی فِی الْحاضِرِ وَ الْبادی ” و با شمیشر آخته ، و نیزه برهنه ، پاسخ ‌گویان به نداى آن خواننده بزرگ در شهر و بادیه ایم.

و سین ششم سجاده مان را از خدا می خواهیم تا “سرمه” کشد چشمانمان را به وصال دیدارش… و شنوا سازد شنوایی مان را به نوای انا المهدی…

اَللّـهُمَّ اَرِنیِ الطَّلْعَهَ الرَّشیدَهَ ، وَ الْغُرَّهَ الْحَمیدَهَ وَ اکْحُلْ ناظِری بِنَظْرَه منِّی اِلَیْهِ

و سین هفتم را نیز من بر این سجاده می نشانم ” سلام علی آل یاسین”.

هدایت هشت ـ یاسین

هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...