معنی حکایت حکمت فارسی پنجم

پادشاهی با غلامی در کشتی نشست و غلام، هرگز دریا ندیده بود و محنت کشتی نیازموده

پاسخ:  پادشاهی به همراه خدمتکار خود در کشتی نشسته بودند خدمتکار هرگز دریا را ندیده بود و رنج و سختی سفر با کشتی را تجربه نکرده بود.

گریه و زاری در نهاد و لرزه بر اندامش افتاد؛ چندان که ملاطفت کردند، آرام نمی گرفت و ملک از این حال، آزرده گشت.

پاسخ:  شروع به گریه و زاری کرد و همه بدنش می لرزید، و هر چه قدر با خدمتکار مهربانی می کردند آرام نمی شد و پادشاه از این حالت، خیلی ناراحت شد.

چاره ندانستند. حکیمی در آن کشتی بود، ملک را گفت: «اگر فرمان دهی، من او را به طریقی، خامش گردانم».

پاسخ:  هیچ کاری نمی توانستند انجام بدهند و هیچ نمی دانست که باید چکار کنند. یک انسان دانشمندی در آن کشتی بود، به پادشاه گفت: اگر به من دستور و اجازه دهید، من او را به روشی، خاموش و ساکت می کنم.

گفت: «غایت لطف و کرم باشد». بفرمود تا غلام به دریا انداختند.

پاسخ:  پادشاه گفت: اگر این کار برای من انجام بدی، نهایت لطف و بخشش را در حق من کردی. آن دانشمند دستور داد تا خدمتکار را به دریا بیندازند.

باری چند، غوطه خورد؛ جامه اش گرفتند و سوی کشتی آوردند.

پاسخ:  چند بار درون آب فرو رفت و بالا آمد، لباسش را گرفتن و او را به داخل کشتی آوردند.

به دو دست در سکان کشتی آویخت. چون برآمد، به گوشه ای بنشست و آرام یافت.

پاسخ:  دو دستی به سکان و دیواره های کشتی گرفت و آویزون شد. وقتی که توانست سوار کشتی شود، رفت گوشه ای نشست و ساکت شد.

 ملک را پسندیده آمد گفت: «در این، چه حکمت بود؟». گفت: «اول، محنت غرقه شدن، نچشیده بود و قدر سلامت کشتی نمی دانست».

پاسخ:  پادشاه از نتیجه این کار خیلی راضی شد، و به دانشمند گفت: در این کاری که انجام دادی چه نکته ای وجود داشت؟ دانشمند گفت: ابتدا که خدمتکار سوار کشتی شده بود، رنج و سختی غرق شدن در آب را امتحان نکرده بود، و ارزش سالم ماندن در کشتی را نفهمیده بود.

معنی کلمات حکایت حکمت

معنی کلمات درس پانزدهم فارسی پنجم

غلام: خدمتکار، بنده، خدمتگزار

محنت: رنج و سختی

نیازموده: تجربه نکرده

گریه و زاری: گریه کردن

ملاطفت: مهربانی، لطف آرام نمی گرفت: ساکت نمی شد

ملک: پادشاه

آزرده: غمگین، ناراحت

حکیم: انسان دانا و دانشمند، طبیب

فرمان: دستور

به طریقی: به روشی

خامش: مخفف خاموش، ساکت

غایت: نهایت

لطف: مهربانی

کرم: بخشش

بفرمود: دستور داد

غوطة: فرو رفتن در آب

جامه: لباس

آویخت: آویزان شد

پسندیده آمد: خوشش آمد

سکان: وسیله ای برای هدایت کشتی

برآمد: بالا آمد، وارد کشتی شد

حکمت: دانش، دلیل خردمندانه

غرقه: غرق شدن

باری چند: چند مرتبه



hamgamdars.com

هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...