لغات درس سوم فارسی هشتم با معنی
بس: بسیار
کهن: قدیمی
دیری: زمان طولانی
درازنای: طول
لیک: اما
برمی کشد: بالا می برد
سپند: پاکی
فر: شکوه
فرزانگی: دانایی
فرهیختگی: علم آموختگی
داد: عدالت
آزادگان:جوانمرد
تیره رأی:بد فکر
ارجمند: با ارزش، بالا مقام
خرد: عقل و دانایی
خامه: قلم
پیراسته: پاک شده
آلایش: کثیفی
پلشتی: ناپاکی
ددی: وحشیگری
بِخْرَد: دانا
روشن رایان: روشن فکران
گُرد: پهلوان
یَلَان: پهلوانان
پُردل: شجاع
نامدار: مشهور
می نازیم: افتخار می کنیم
همگِنان:هم نوعان
سربرمی افرازیم: سر بلند می کنیم، افتخار می کنیم
بُنِ جان: ته دل
تبار: نژاد
نژاده: با اصل، اصیل
تابناک: روشن
پرفروغ: روشن
نَسْتوه: خستگی ناپذیر
بسنده:کافی
گرانی: سنگینی
ستبر: قوی
دریغ نورزد: کوتاهی نکند
خیرگی: تعجب
بهروزی: روز خوب
زدود: پاک کرد
هان و هان: بدان و آگاه باش
خوار مدار: پست و فرومایه نکن
برهان: آزاد کن
بیشه:دشت سر سبز
بپوی: جستجو کن
برگزید:انتخاب کرد
بی گزند:بی صدمه، بدون بلا و آسیب