انشا سرگذشت یک قطره آب از زبان خودش
انشا در مورد از زبان یک قطره باران
قطره باران
من یک قطره باران هستم. از ابرهای بلند و سفید به زمین میافتم. در ابتدا، خیلی کوچک و سبک هستم. اما وقتی از ابر جدا میشوم، شروع به سنگین شدن میکنم. باد مرا به سمت زمین میبرد.
در راه، از کنار درختان و گلها میگذرم. صدای باد در شاخ و برگ درختان و صدای پرندگان در هوا، مرا همراهی میکند.
کمکم به زمین نزدیک میشوم. زمین خشک و تشنه است. وقتی به زمین میرسم، با شادی به زمین میغلطم.
زمین مرا با خوشحالی در آغوش میکشد. من به داخل زمین فرو میروم و به آبهای زیرزمینی میپیوندم.
در زیر زمین، با آبهای دیگر آشنا میشوم. ما با هم صحبت میکنیم و از زندگی خود میگوییم.
بعد از مدتی، دوباره به سطح زمین برمیگردم. این بار، باران دیگری همراهم است. ما با هم به آسمان میرویم و دوباره از ابرها جدا میشویم.
من یک قطره باران هستم. زندگی من پر از ماجراجویی است. من از ابرها به زمین میافتم، به زیر زمین میروم و دوباره به آسمان برمیگردم.
من از زندگی خود لذت میبرم و همیشه آمادهام تا به زمین و گیاهان و جانوران آن کمک کنم.
پایان
داستان یک قطره باران
توضیحات: در این انشا، داستان یک قطره باران از زبان خود آن قطره روایت میشود. این قطره از سفر خود از اقیانوس به زمین و از آنجا به رودخانه و دریاچه میگوید. همچنین به اهمیت آب در زندگی انسانها و سایر موجودات اشاره میکند.
متن:
سلام، من یک قطره باران هستم. از اقیانوس بزرگ به اینجا آمدهام. من از سفرم خیلی لذت میبرم. هر روز چیزهای جدیدی یاد میگیرم.
اولین بار که به هوا رفتم، خیلی ترسیدم. هوا خیلی سرد بود و من داشتم یخ میزدم. اما بعد از مدتی، گرم شدم و دوباره به قطره آب تبدیل شدم.
بعد از مدتی، به یک ابر بزرگ رسیدم. در ابر، من با هزاران قطره دیگر آشنا شدم. ما با هم بازی میکردیم و از زندگی لذت میبردیم.
یک روز، ابر خیلی سنگین شد. آنقدر سنگین که دیگر نمیتوانست تحمل کند. ما از ابر بیرون آمدیم و به زمین باریدیم.
وقتی به زمین رسیدم، خیلی خوشحال شدم. من میتوانستم زمین را از نزدیک ببینم. من روی برگهای درختان، روی زمین، روی خانهها و روی مردم میباریدم.
من به رودخانهها و دریاچهها هم رسیدم. در رودخانهها، با دیگر قطرهها میچرخیدم و بازی میکردم. در دریاچهها، آرام و ساکت بودم.
من میدانم که آب برای زندگی انسانها و سایر موجودات ضروری است. من به همه کمک میکنم تا زندگی کنند.
من از زندگیم خیلی راضی هستم. من یک قطره باران هستم و این بهترین هدیهای است که میتوانستم داشته باشم.