انشا در مورد ماه با مقدمه و نتیجه
شب، دریچه ای به سوی زیبایی
شب، همیشه برایم معنایی خاص داشته است. تمام روز، لحظه شماری می کنم تا دوباره به استقبال شب با آن ماه درخشان بروم و خودم را در زیبایی اش غرق کنم.
آیا این یک معجزه نیست که ماه، بی وقفه، هر روز به دور زمین می چرخد و شب های رویایی را برای تک تک مردم این کره خاکی رقم می زند؟ حداقل ارزش این را دارد یک بار هم که شده، عمیق به آن فکر کنیم.
ماه، زیباست. ماه، ساکت و سرد است. ماه، نورانی است و بدون هیچ توقعی، شب های تاریک را با مهتاب زیبایش روشن می کند. این قابل ستایش است!
ماه تابان، حکایت ها دارد که برای ما بازگو کند. از دل های شکسته ای که او محرم اسرارشان بوده تا دل های شادی که او شاهد خوشبختی و عشق شان بوده و با لبخند آن ها را نگاه کرده است.
ماه، حکایت ها دارد
گاهی با خود می گویم کاش جای ماه باشم. کاش بتوانم آنقدر بزرگ و زیبا شوم که گوش شنونده ای برای مردم دنیا باشم و اسرارشان را در سینه نگه دارم. یا سخاوتمندانه بر آن ها نور بتابانم و شب هایشان را دلنشین و زیبا کنم.
افسوس که جای ماه نیستم، اما خرسندم از اینکه خداوند بار دیگر لطفش را بر ما عطا کرده و چنین نعمتی را در اختیارمان قرار داده است که هر شب ماه را ببینیم و تمام غم ها و غصه هایمان را فراموش کنیم.
شب هایمان با نور زیبایش رنگ و بوی دیگری می گیرد و آرامش را به سراسر وجودمان می بخشد. نور مهتاب سرشار از حس خوب و مثبت است. طوری که کافیست شب ها پایمان را از خانه بیرون بگذاریم و زیر نور مهتاب کمی قدم بزنیم. آن لحظه است که متوجه معجزه پنهان شده در این موهبت الهی می شویم و قلبمان سرشار از حس خوب و سرزندگی می شود.
دلم می خواهد سوار سفینه ام شوم و در کمترین زمان ممکن خود را به ماه برسانم. دلم می خواهد با دستان خودم لمسش کنم و به رازهای درونش پی ببرم.
همان طور که در زمان های قدیم، سفر به ماه غیر ممکن شمرده می شد، اما اکنون انسان هایی هستند که با پای خود به آن جا رفته اند. پس این آرزوی من هم تحقق می یابد و روزی را می بینم که روی ماه فرود می آیم و لذت بخش ترین سفر زندگی ام را تجربه می کنم.