مجموعه 50 کنایه و مبالغه پرکاربرد در زبان فارسی

عنوان: ضرب المثل های فارسی: آموزنده و جذاب

مقدمه:

ضرب المثل ها بخشی از فرهنگ و تاریخ هر ملتی هستند که از نسلی به نسل دیگر منتقل می شوند. آنها حکمت و تجربه گذشتگان را در خود جای داده و می توانند راهنمای خوبی برای زندگی باشند.

در این مقاله، به معرفی 50 ضرب المثل فارسی می پردازیم که هم آموزنده و هم جذاب هستند.

ضرب المثل های فارسی:

1. آب خوش از گلو پایین نرفتن: راحتی نداشتن

معنی:

وقتی کسی ناراحت یا عصبانی باشد، می گویند آب خوش از گلویش پایین نمی رود. این ضرب المثل به این معناست که آن شخص احساس آرامش و راحتی نمی کند.

مثال:

  • وقتی از دست کسی عصبانی هستی، آب خوش از گلویت پایین نمی رود.

2. آب در کوزه ماتشنه لبان می گردیم: هدف ومقصود در نزدیکی ما قرار دارد اما به دنبال آن می گردیم.

معنی:

گاهی اوقات، هدف و مقصود ما در نزدیکی ما قرار دارد، اما ما آن را نمی بینیم و به دنبال آن می گردیم. این ضرب المثل به این معناست که باید دقت بیشتری داشته باشیم تا هدف و مقصود خود را دریابیم.

مثال:

  • در این دنیا، آب در کوزه ماتشنه لبان می گردیم و به دنبال چیزهای دور دست هستیم.

3. آب را از سرچشمه باید بست: جلوی ضرر وزیان را از مبدا باید گرفت.

معنی:

برای جلوگیری از یک مشکل، باید آن را از ریشه حل کرد. این ضرب المثل به این معناست که باید به دنبال علت مشکل باشیم و آن را از بین ببریم.

مثال:

  • برای جلوگیری از آلودگی هوا، باید از ابتدای تولید آن جلوگیری کرد.

4. آب زیر پوستش رفته است: کمی چاق شده است-وضع مالیش بهتر شده است.

معنی:

وقتی کسی کمی چاق می شود، می گویند آب زیر پوستش رفته است. این ضرب المثل همچنین به این معناست که وضعیت مالی کسی بهتر شده است.

مثال:

  • این روزها، آب زیر پوستش رفته و چاق شده است.

5. آبشان در یک جوی نمی رود: با هم توافق ندارند –بایکدیگر خوب نیستند.

معنی:

وقتی دو نفر با هم اختلاف نظر دارند، می گویند آبشان در یک جوی نمی رود. این ضرب المثل به این معناست که آن دو نفر با هم توافق ندارند و با یکدیگر خوب نیستند.

مثال:

  • این دو نفر آبشان در یک جوی نمی رود و همیشه با هم دعوا می کنند.

6. آب غوره گرفتن: گریه کردن – گریستن

معنی:

وقتی کسی گریه می کند، می گویند آب غوره می گیرد. این ضرب المثل به این معناست که آن شخص از شدت ناراحتی یا غم، گریه می کند.

مثال:

  • وقتی پدرش را از دست داد، آب غوره می گرفت.

7. آب کش به کف گیر می گوید چقدر سوراخ داری: کسی که خود عیب بسیار دارد وبه اندک عیب دیگری ایراد و خرده می گیرد.

معنی:

کسی که خودش عیب های زیادی دارد، به اندک عیب دیگری ایراد می گیرد. این ضرب المثل به این معناست که باید قبل از انتقاد از دیگران، به خودمان نگاه کنیم.

مثال:

  • آن مرد که خودش اخلاق خوبی ندارد، به دیگران ایراد می گیرد.

8. آبم است وگاوم است نوبت آسیابم است: به مناسبت چندین کار دیک موقع داشتن

معنی:

وقتی کسی در چند کار درگیر باشد، می گویند آبم است وگاوم است نوبت آسیابم است. این ضرب المثل به این معناست که آن شخص باید زمان خود را مدیریت کند تا همه کارهایش را انجام دهد.

مثال:

  • این روزها آبم است وگاوم است نوبت آسیابم است و نمی توانم به همه کارهایم رسیدگی کنم.

9. آب نخوردن چشم: امیدی نداشتن

معنی:

وقتی کسی امیدی به چیزی نداشته باشد، می گویند آب نخوردن چشم. این ضرب المثل به این معناست که آن شخص امید خود را از دست داده است.


    10. آب تاب دادن : به موضوعی اهمیت زیادی دادن –اغراق کردن

    معنی:

    وقتی کسی به موضوعی اهمیت زیادی می دهد، می گویند آب تاب می دهد. این ضرب المثل به این معناست که آن شخص موضوع را بیش از حد بزرگنمایی می کند.

    مثال:

    • او آب تاب می دهد و مسئله را خیلی بزرگ می کند.

    11. آب در دست داری نخور بیا: در آمدن فوق العاده عجله شتاب اشتن

    معنی:

    وقتی کسی عجله زیادی داشته باشد، می گویند آب در دست داری نخور بیا. این ضرب المثل به این معناست که آن شخص باید صبر کند و عجله نکند.

    مثال:

    • او آب در دست داری نخور بیا می کند و زودتر از موعد می خواهد کار را تمام کند.

    12. آبی از او گم نمی شود: امکان انجام دادن کار از او نیست-نباید به او امیدی داشت

    معنی:

    وقتی کسی کار را به درستی انجام نمی دهد، می گویند آبی از او گم نمی شود. این ضرب المثل به این معناست که آن شخص قابل اعتماد نیست و نباید به او امیدی داشت.

    مثال:

    • او که آبی از او گم نمی شود، نباید به او کار سپرد.

    **13. آبی که به زندگی نداد حسین                     چون گشت شهید بر مزارش توجهی به کسی در زمان لزوم نکردن در غیر زمان به آن پرداختن_مانند (نوشداروی پس از مرگ سهراب)

    معنی:

    وقتی کسی کاری را در زمان مناسب انجام نمی دهد، می گویند آبی که به زندگی نداد حسین، چون گشت شهید بر مزارش. این ضرب المثل به این معناست که آن شخص کاری را که باید انجام می داد، انجام نداد و بعداً پشیمان شد.

    مثال:

    • او که آبی که به زندگی نداد حسین را انجام داد، حالا پشیمان شده است.

    14. آتش چون بر افروخت بسوزد تر وخشک : در اثر حادثه گناهکار و بی گناه از بین بروند

    معنی:

    وقتی آتشی شعله ور شود، فرقی بین گناهکار و بی گناه نمی گذارد و همه را می سوزاند. این ضرب المثل به این معناست که در حوادث طبیعی، همه افراد آسیب می بینند، چه گناهکار باشند و چه بی گناه.

    مثال:

    • در آتش سوزی، آتش چون بر افروخت بسوزد تر وخشک و همه افراد آسیب دیدند.

    15. آتش زیر خاکستر: آرامش موقت-موذی

    معنی:

    آتشی که زیر خاکستر پنهان باشد، ممکن است هر لحظه شعله ور شود. این ضرب المثل به این معناست که آرامشی که ناشی از ترس یا مخفی کاری باشد، پایدار نیست.

    مثال:

    • او آتش زیر خاکستر است و ممکن است هر لحظه عصبانی شود.

    16. آخر کار خود را کردن: به مقصو خود رسیدن-به هدف خود نائل آمدن

    معنی:

    وقتی کسی به هدف خود برسد، می گویند آخر کار خود را کرد. این ضرب المثل به این معناست که آن شخص به آرزوی خود رسید.

    مثال:

    • او با تلاش زیاد، آخر کار خود را کرد و به هدف خود رسید.

    17. آخوند شدن چه آسان وانسان شدن چه مشکل: سواد پیداکردن راحت است اما انسان شدن سخت است.

    معنی:

    کسب علم و دانش آسان است، اما تبدیل شدن به یک انسان واقعی و کامل، کار سختی است. این ضرب المثل به این معناست که علم و دانش تنها شرط انسان بودن نیست.

    مثال:

    • آخوند شدن چه آسان وانسان شدن چه مشکل، علم و دانش کسب کردن آسان است، اما تبدیل شدن به یک انسان واقعی، کار سختی است.

    18. آدم باید لقمه را به اندازه دهانش بگیرد: باید باتوجه به توانایی خود کاری انجام داد.

    معنی:

    انسان باید توانایی خود را بشناسد و کاری را انجام دهد که از عهده آن برآید. این ضرب المثل به این معناست که باید واقع بین بود و کارهایی را انجام داد که امکان انجام دادن آن وجود دارد.


    19. آدم شاخ در می آورد: از شدت تعجب-حرفهای دروغ وغیر قابل قبول

    معنی:

    وقتی کسی از چیزی خیلی تعجب کند، می گویند آدم شاخ در می آورد. این ضرب المثل به این معناست که آن شخص از چیزی که می بیند یا می شنود، خیلی متعجب می شود.

    مثال:

    • وقتی آن حرف را شنید، آدم شاخ درآورد.

    20. آدم گدا این همه دادا: آدمهای فقیر بیشتر ادا دارند-بیشتر عیب وایراد می گیرند

    معنی:

    آدمهای فقیر که چیزی ندارند، بیشتر به دنبال عیب و ایراد دیگران هستند. این ضرب المثل به این معناست که آدمهای فقیر باید بیشتر به فکر خودشان باشند و به دیگران کاری نداشته باشند.

    مثال:

    • آدم گدا این همه دادا، این آدم فقیر که چیزی ندارد، بیشتر به دنبال عیب و ایراد دیگران است.

    21. آدم گرسنه سنگ را هم می خورد: به کسی می گویند که بهانه مطلوب بودن غذا را از خوردن آن امتنا می کند.

    معنی:

    وقتی کسی خیلی گرسنه باشد، هر غذایی را می خورد. این ضرب المثل به این معناست که وقتی کسی خیلی نیاز دارد، هر کاری را انجام می دهد.

    مثال:

    • آدم گرسنه سنگ را هم می خورد، آن مرد که خیلی گرسنه بود، هر غذایی را می خورد.

    22. آدم مفتخور خوش سلیقه می شود: کسی که چیزی را رایگان بدست می آورد بر آن ایراد می گیرد.

    معنی:

    کسی که چیزی را بدون زحمت و تلاش بدست می آورد، قدر آن را نمی داند و به آن ایراد می گیرد. این ضرب المثل به این معناست که باید قدر داشته های خود را بدانیم.

    مثال:

    • آدم مفتخور خوش سلیقه می شود، آن مرد که چیزی را رایگان بدست آورد، به آن ایراد گرفت.

    23. آدم ناشی سرنا را از سر گشاد آن می زند: به کسی که اطلاع از انجام کاری را ندارد وبه نادرست انجام می دهد.

    معنی:

    کسی که کاری را بلد نیست، آن را به غلط انجام می دهد. این ضرب المثل به این معناست که باید قبل از انجام کاری، آموزش های لازم را ببینیم.

    مثال:

    • آدم ناشی سرنا را از سر گشاد آن می زند، آن مرد که بلد نبود، کار را به غلط انجام داد.

    24. آدم یکبار پایش تو چاله می افتد: از هر اتفاق وپیشامدی باید عبرت گرفت

    معنی:

    انسان ها از اشتباهات خود درس می گیرند. این ضرب المثل به این معناست که باید از اشتباهات خود درس بگیریم تا دوباره مرتکب آن نشویم.

    مثال:

    • آدم یکبار پایش تو چاله می افتد، آن مرد که یکبار اشتباه کرد، دیگر اشتباه نکرد.

    25. آدم یک دنده: ثابت محکم،بیشتر در جهت منفی

    معنی:

    کسی که نظر خود را تغییر نمی دهد و همیشه ثابت قدم است. این ضرب المثل به این معناست که گاهی اوقات باید نظر خود را تغییر دهیم تا به نتیجه مطلوب برسیم.

    مثال:

    • آدم یک دنده، آن مرد که یک دنده بود، نظرش را تغییر نداد.

    26. آرزو را به گور بردن: به هدف ومقصود خود نرسیدن

    معنی:

    وقتی کسی به هدف خود نرسد، می گویند آرزو را به گور برد. این ضرب المثل به این معناست که باید برای رسیدن به آرزوهای خود تلاش کنیم.

    مثال:

    • او آرزو را به گور برد، او به آرزوهای خود نرسید.

    27. آزموده را آزمون خطاست: باکسی که قبل آشنا بودن ومعامله داشتن به حیث منفی

    معنی:

    با کسی که قبلاً با او آشنا بوده ایم و رفتار او را می دانیم، نباید دوباره امتحان کنیم. این ضرب المثل به این معناست که نباید به کسانی که قبلاً ما را فریب داده اند، اعتماد کنیم.

    مثال:

    • آزموده را آزمون خطاست، او که قبلاً ما را فریب داده بود، نباید دوباره به او اعتماد کنیم.

    28. آسمان به زمین نمی آید: اتفاق فوق العاده ای روی نخواهد داد.

    29. آسمان وریسمان را سر هم بافتن: دو چیز بی تناسب را به هم ارتباط دادن-نامربوط گفتن

    معنی:

    وقتی دو چیز که هیچ ارتباطی با هم ندارند را به هم ارتباط دهیم، می گویند آسمان وریسمان را سر هم بافته ایم. این ضرب المثل به این معناست که باید منطقی باشیم و دو چیز را که ارتباطی با هم ندارند، به هم ارتباط ندهیم.

    مثال:

    • آسمان وریسمان را سر هم بافته اند، این دو چیز هیچ ارتباطی با هم ندارند.

    30. آش پز که دوتا شد آش یا شور می شود یا بی نمک: دو یا چند نفر در انجام کاری دخالت داشته باشند کار پیش نمی رود

    معنی:

    وقتی دو یا چند نفر در انجام کاری دخالت داشته باشند، کار به نتیجه مطلوب نمی رسد. این ضرب المثل به این معناست که باید در انجام کارها، یک نفر مسئول باشد.

    مثال:

    • آش پز که دوتا شد آش یا شور می شود یا بی نمک، وقتی دو نفر در انجام یک کار دخالت دارند، کار به نتیجه مطلوب نمی رسد.

    31. آش دهن سوز نبودن: مورد مطلوب نبودن

    معنی:

    وقتی چیزی مورد پسند نباشد، می گویند آش دهن سوز نبود. این ضرب المثل به این معناست که چیزی که مورد انتظار نیست، ارزش زیادی ندارد.

    مثال:

    • آن فیلم آش دهن سوز نبود، آن فیلم مورد پسند من نبود.

    32. آش خوب باشد کاسه اش چوب باشد: اصل مهم است نه فع.

    معنی:

    وقتی کیفیت چیزی مهم باشد، شکل و ظاهر آن اهمیتی ندارد. این ضرب المثل به این معناست که باید به اصل توجه کنیم، نه به ظاهر.

    مثال:

    • آش خوب باشد کاسه اش چوب باشد، این آش خوشمزه است، مهم این است که آش خوشمزه باشد، نه اینکه کاسه آن از طلا باشد.

    33. آش کشک خالته بخوری باته نخوری پاته: در هر حال مجبور به انجام کار بودن.

    معنی:

    وقتی کسی مجبور باشد کاری را انجام دهد، می گویند آش کشک خالته بخوری باته نخوری پاته. این ضرب المثل به این معناست که در بعضی شرایط، مجبور هستیم کارهایی را انجام دهیم که دوست نداریم.

    مثال:

    • آش کشک خالته بخوری باته نخوری پاته، من که دوست ندارم این کار را انجام دهم، اما مجبورم.

    34. آش نخورده ودهن سوخته: کار ی انجام نداده ولی گناهکار شناخته شده

    معنی:

    وقتی کسی قبل از اینکه کاری انجام دهد، متهم به انجام آن کار شود، می گویند آش نخورده ودهن سوخته. این ضرب المثل به این معناست که نباید کسی را قبل از اینکه کاری انجام دهد، متهم کنیم.

    مثال:

    • آش نخورده ودهن سوخته، او هنوز کاری انجام نداده است، اما متهم شده است.

    35. آشو لاش کردن: صدمه وآسیب سختی دادن

    معنی:

    وقتی کسی به کسی آسیب سختی وارد کند، می گویند آشو لاش کرده است. این ضرب المثل به این معناست که نباید به کسی آسیب سختی وارد کنیم.

    مثال:

    • آشو لاش کرد، او به او آسیب سختی وارد کرد.

    36. آشی برای کسی پختن: درد سری برای کسی بوجود آوردن.

    معنی:

    وقتی کسی برای کسی دردسر ایجاد کند، می گویند آشی برای او پخته است. این ضرب المثل به این معناست که نباید برای کسی دردسر ایجاد کنیم.

    مثال:

    • آشی برای او پخت، او برای او دردسر ایجاد کرد.

    37. آفتاب لب بام است: مرگ او نزدیک است

    معنی:

    وقتی کسی در حال مرگ باشد، می گویند آفتاب لب بام است. این ضرب المثل به این معناست که مرگ او نزدیک است.

    مثال:

    • آفتاب لب بام است، او در حال مرگ است.

    38. آفتابه لگن هفت دست وشام و ناهار هیچ: تشریفات زیاد ولی اهمیت کار کم

    معنی:

    وقتی در انجام کاری تشریفات زیاد باشد، اما اهمیت کار کم باشد، می گویند آفتابه لگن

    39. آفتاب همیشه زیر ابر نمی ماند: حقیقت همیشه پنهان نیست-واقیعت روزی رو خواهدکرد

    معنی:

    حقیقت همیشه پنهان نمی ماند و بالاخره آشکار می شود. این ضرب المثل به این معناست که نباید از حقیقت بترسیم و آن را پنهان کنیم.

    مثال:

    • آفتاب همیشه زیر ابر نمی ماند، حقیقت بالاخره آشکار می شود.

    40. آمد زیر ابرویش را بگیرد چشمش را کور کرد: کار خوبی برای کسی خواست انجام دهد اما برعکس شد.

    معنی:

    وقتی کسی با قصد کمک به کسی، کاری انجام دهد که نتیجه آن برعکس شود، می گویند آمد زیر ابرویش را بگیرد چشمش را کور کرد. این ضرب المثل به این معناست که باید قبل از انجام هر کاری، به عواقب آن فکر کنیم.

    مثال:

    • آمد زیر ابرویش را بگیرد چشمش را کور کرد، او با قصد کمک به او، کاری انجام داد که نتیجه آن برعکس شد.


    41- آن را که حساب پاک است از معامله چه باک است؟

    کسی که کارش درست است از هیچ چیز نمی ترسد.

    داستان:

    در روزگاران قدیم، مردی بود که بسیار راستگو و درستکار بود. او همیشه در معاملات خود صداقت داشت و هیچ وقت از کسی چیزی را نمی دزدید.

    یک روز، مردی به او پیشنهاد داد که در یک معامله با او شریک شود. مرد راستگو قبول کرد و آنها با هم وارد معامله ای شدند.

    در پایان معامله، مرد راستگو متوجه شد که شریکش مقداری از پول او را دزدیده است. او بسیار ناراحت شد، اما به خاطر اینکه همیشه راستگو و درستکار بود، هیچ اعتراضی نکرد.

    مرد راستگو به شریکش گفت: "آن را که حساب پاک است از معامله چه باک است؟"

    42- آنقدر بایست که زیر پایت سبز شود؟

    انتظار کشیدن بی نتیجه.

    داستان:

    در روزگاران قدیم، مردی بود که بسیار منتظر بود تا پسرش به دنیا بیاید. او هر روز در انتظار پسرش می ایستاد و منتظر بود که او از مادرش بیرون بیاید.

    یک روز، مرد از انتظار خسته شد و به پسرش گفت: "آنقدر بایست که زیر پایت سبز شود؟"

    43- آن وقت که جیک جیک مستانت بود یاد زمستانت نبود؟

    از قبل باید فکر آینده بود.

    داستان:

    در روزگاران قدیم، در یک روستا، مردی بود که بسیار خوشگذران بود. او هر روز با دوستانش می نوشید و خوش می گذراند و هیچ وقت فکر آینده خود را نمی کرد.

    یک روز، زمستان شد و هوا بسیار سرد شد. مرد خوشگذران متوجه شد که هیچ ذخیره ای برای زمستان ندارد و به شدت سردش می شود.

    مرد خوشگذران از دوستانش کمک خواست، اما آنها به او کمک نکردند. مرد خوشگذران مجبور شد در سرما بماند و به سختی زندگی کند.

    44- آویزه گوش کردن؟

    پندی را فراگرفتن را بکار بستن

    داستان:

    در روزگاران قدیم، مردی بود که بسیار نادان بود. او هیچ وقت چیزی را یاد نمی گرفت و همیشه اشتباه می کرد.

    یک روز، مرد نادان به یک حکیم مراجعه کرد و از او خواست که به او پند بدهد. حکیم به او گفت: "هر حرفی که از کسی می شنوی، آن را آویزه گوش کن و به کار ببند."

    مرد نادان قبول کرد و به خانه رفت. او هر حرفی که از کسی می شنید، آن را آویزه گوش می کرد و به کار می بست.

    با گذشت زمان، مرد نادان تبدیل به مردی دانا و عاقل شد.

    45- آه در بساط نداشتن؟

    کاملاً بی چیز و فقیر بودن

    داستان:

    در روزگاران قدیم، مردی بود که بسیار فقیر بود. او هیچ چیزی نداشت و حتی یک لقمه نان برای خوردن نداشت.

    یک روز، مرد فقیر به یک درخت سیب رسید. او از درخت سیب یک سیب برداشت و خورد.

    ناگهان، صاحب درخت سیب از راه رسید و به مرد فقیر گفت: "تو چرا از درخت من سیب برداشتی؟"

    مرد فقیر گفت: "من خیلی گرسنه بودم و چیزی برای خوردن نداشتم."

    صاحب درخت سیب گفت: "اگر آه در بساط داشتی، این کار را نمی کردی."

    46- آهسته بیا آهسته برو گربه شاخت نزند؟

    پنهان کردن مطلب-بی سر وصدا انجام دادن کاری

    47- اجاق پدر را روشن نگه داشتن؟

    فرزند داشتن،که بیشتر منظور فرزند پسر داشتن است.

    داستان:

    در روزگاران قدیم، مردی بود که بسیار فقیر بود. او تنها یک اجاق کوچک داشت که برای پخت و پز از آن استفاده می کرد.

    یک روز، مرد فقیر با یک زن فقیر ازدواج کرد. زن فقیر بسیار مهربان و فداکار بود. او همیشه به مرد فقیر کمک می کرد و از او مراقبت می کرد.

    با گذشت زمان، زن فقیر صاحب یک فرزند پسر شد. مرد فقیر بسیار خوشحال شد و گفت: "خدا را شکر که اجاق پدرم را روشن نگه داشت."

    48- اجاقش کور است؟

    صاحب اولاد نمی شود

    داستان:

    در روزگاران قدیم، مردی بود که بسیار ثروتمند بود. او هر چه می خواست داشت، اما صاحب فرزند نمی شد.

    مرد ثروتمند به بسیاری از پزشکان مراجعه کرد، اما هیچ کدام از آنها نتوانستند به او کمک کنند.

    یک روز، مرد ثروتمند به یک حکیم مراجعه کرد. حکیم به او گفت: "اجاق تو کور است."

    مرد ثروتمند بسیار ناراحت شد. او نمی دانست که چه کار کند.

    حکیم به مرد ثروتمند گفت: "تو باید یک زن مهربان و فداکار پیدا کنی. اگر او بتواند اجاقت را روشن نگه دارد، صاحب فرزند می شوی."

    مرد ثروتمند قبول کرد و به دنبال یک زن مهربان و فداکار گشت. سرانجام، او یک زن مهربان و فداکار پیدا کرد و با او ازدواج کرد.

    زن فقیر بسیار مهربان و فداکار بود. او همیشه به مرد ثروتمند کمک می کرد و از او مراقبت می کرد.

    با گذشت زمان، زن فقیر صاحب یک فرزند پسر شد. مرد ثروتمند بسیار خوشحال شد و گفت: "خدا را شکر که اجاق پدرم را روشن نگه داشت."

    49- بر خر مراد خود سوار شدن

    در زبان فارسی، ضرب المثل "بر خر مراد خود سوار شدن" به معنای "به هدف خود نائل آمدن" است. این ضرب المثل از دو قسمت تشکیل شده است: "بر خر مراد" و "سوار شدن".

    "خر مراد" در اینجا به معنای "هدف" یا "خواسته" است. "سوار شدن" نیز به معنای "رسیدن" یا "نائل آمدن" است. بنابراین، معنای این ضرب المثل این است که کسی که به هدف خود رسیده است، می تواند بر آن سوار شود.

    این ضرب المثل نشان می دهد که رسیدن به هدف، یک کار آسان نیست. برای رسیدن به هدف، باید تلاش و کوشش زیادی کرد. باید موانع را از سر راه برداشت و با مشکلات مقابله کرد. اما اگر کسی با پشتکار و اراده قوی به راه خود ادامه دهد، بالاخره به هدف خود خواهد رسید.

    مثال

    • او سال ها تلاش کرد تا بالاخره بر خر مراد خود سوار شد و به مقام ریاست رسید.
    • آن تیم فوتبال با تلاش و کوشش فراوان، بر خر مراد خود سوار شد و قهرمان مسابقات شد.

    50- بر کشک را بسای

    در زبان فارسی، ضرب المثل "بر کشک را بسای" به معنای "بر پی کار خود" است. این ضرب المثل از دو قسمت تشکیل شده است: "بر کشک" و "رَس".

    "کشک" در اینجا به معنای "کار" یا "شغل" است. "رَس" نیز به معنای "پافشاری" یا "استمرار" است. بنابراین، معنای این ضرب المثل این است که کسی که بر کار خود پافشاری می کند، به نتیجه خواهد رسید.

    این ضرب المثل نشان می دهد که برای موفقیت در هر کاری، باید بر آن تمرکز کرد و از آن دست نکشید. باید با پشتکار و اراده قوی به کار خود ادامه داد و از مشکلات و موانع نترسید. اگر کسی این کار را انجام دهد، بالاخره به نتیجه مطلوب خواهد رسید.

مطالب مرتبط...

هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...