خلاصه داستان حضرت نوح برای کلاس دوم ابتدایی
در زمانهای قدیم، پیامبری به نام نوح در میان مردم زندگی میکرد. مردم آن زمان گناهکار بودند و خدا را فراموش کرده بودند. نوح به مردم پیام خدا را میرساند و از آنها میخواست که به خدا ایمان بیاورند. اما مردم به نوح گوش نمیدادند و او را مسخره میکردند.
خدا از گناه مردم ناراحت شد و تصمیم گرفت آنها را مجازات کند. او به نوح گفت که کشتی بزرگی بسازد. نوح با کمک پسران و پیروانش به ساخت کشتی پرداخت.
خدا به نوح دستور داد که در کشتی، هر نوع حیوانی را سوار کند. نوح و خانوادهاش و حیوانات به کشتی سوار شدند. سپس، خدا طوفان بزرگی را بر زمین فرستاد. طوفان چند روز طول کشید و همهی زمین را زیر آب برد.
همهی مردمی که به خدا ایمان نداشتند، در طوفان غرق شدند. اما نوح و خانوادهاش و حیواناتی که در کشتی بودند، نجات یافتند.
پس از چند روز، طوفان فرو نشست و کشتی نوح بر روی کوهی در خشکی قرار گرفت. نوح و همراهانش از کشتی خارج شدند و خدا با آنها عهد کرد که دیگر طوفانی بر زمین نخواهد آمد.
پیام داستان:
این داستان پیامی مهم دارد و آن این است که باید به خدا ایمان داشته باشیم و از گناه دوری کنیم. اگر گناه کنیم، خدا ما را مجازات خواهد کرد.