انشای ذهنی یا درمورد خورشید یا چشمه یا پنجره

انشای ذهنی در مورد خورشید

خورشید! تو منبع حیات هستی. تو نور و گرما می‌دهی و زمین را زنده نگه می‌داری. تو الهام‌بخش شاعران و هنرمندان بوده‌ای و در فرهنگ‌های مختلف جایگاه ویژه‌ای داری.

من می‌خواهم خودم را جای خورشید قرار دهم و از بالا به زمین نگاه کنم. می‌خواهم ببینم که چگونه ابرها را می‌شکافم و نورم را بر زمین می‌تابانم. می‌خواهم ببینم که چگونه گیاهان و حیوانات از نور و گرمای من رشد می‌کنند.

من می‌خواهم ببینم که چگونه انسان‌ها از من برای کارهای خود استفاده می‌کنند. می‌خواهم ببینم که چگونه در زندگی آنها نقش دارم.

من می‌خواهم الهام‌بخش مردم باشم. می‌خواهم به آنها یادآوری کنم که زندگی زیباست و باید از آن لذت برد.


انشای ذهنی در مورد چشمه

چشمه! تو نماد زندگی و طراوت هستی. تو از دل زمین می‌جوشدی و حیات را به اطراف خود می‌بخشی. تو صدای زندگی هستی و آرامش را به انسان‌ها هدیه می‌دهی.

من می‌خواهم خودم را جای چشمه قرار دهم و از دل زمین بیرون بیایم. می‌خواهم ببینم که چگونه بر روی سنگ‌ها می‌ریزم و صدای زندگی را به گوش می‌رسانم. می‌خواهم ببینم که چگونه گیاهان و حیوانات از من برای زندگی خود استفاده می‌کنند.

من می‌خواهم به مردم آرامش بدهم. می‌خواهم به آنها یادآوری کنم که زندگی زیباست و باید از آن لذت برد.


انشای ذهنی در مورد پنجره

پنجره! تو راهی به دنیای بیرون هستی. تو نور و هوا را وارد خانه می‌کنی و به ما امکان می‌دهی که از زیبایی دنیا لذت ببریم. تو نماد امید و روشنایی هستی.

من می‌خواهم خودم را جای پنجره قرار دهم و به دنیای بیرون نگاه کنم. می‌خواهم ببینم که چگونه خورشید طلوع می‌کند و غروب می‌کند. می‌خواهم ببینم که چگونه پرندگان پرواز می‌کنند و درختان سبز می‌شوند.

من می‌خواهم به مردم امید بدهم. می‌خواهم به آنها یادآوری کنم که دنیا جای زیبایی است و باید از آن لذت برد.


مطالب مرتبط...

هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...