ترجمه درس ۲ عربی یازدهم انسانی

في الحضة الأولى كان الطلاب يستمعون إلى كلام مُدرّس الكيمياء.

ترجمه: در زنگ نخست دانش آموزان به سخن معلم شیمی‌‌گوش فرامی‌دهند.

و كان بينهم طالب مُشاغب قليل الأدب، يضرّ الطلاب بسلوكه.

ترجمه: و در میان ایشان دانش آموزی اخلالگر و کم ادب بود که با رفتارش به دانش آموزان آسیب می‌رساند.

يلتفت تارة إلى الوراء و يتكلم مع الذي خلفه و تارة يهمس إلى الذي يجلس جنبه حين يكتُب المُعلَمُ على السبّورة.

ترجمه: یک بار رویش را به عقب برمی‌گرداند و با کسی که پشت سرش بود، صحبت می‌کرد و یک بار وقتی که معلم روی تخته می‌نوشت، با کسی که کنارش بود، پچ پچ می‌کرد.

و في الحصة الثانية كان الطالب يسأل مُعلّم علم الأحياء تعنّتاً.

ترجمه: و در زنگ دوم همین دانش آموز به قصد مچ‌گیری از آموزگار زیست شناسی پرسش می‌کرد.

و في الحصة الثالثة كان يتكلم مع زميل مثله و يضحك.

ترجمه: و در زنگ سوم، با همکلاسی همچون خودش سخن می‌گفت و می‌خندید.

فنصحهٔ المعلم و قال: من لا یستمع الی الدرس جیداً یرسب في الامتحان.

ترجمه: آموزگار، او را پند داد و گفت: هرکس به درس خوب گوش فرا ندهد، در امتحان مردود می‌شود؛

ولکن الطالب استمر علی سلوکه.

ترجمه: اما آن دانش آموز رفتارش را ادامه داد.

فكّر مهران حول هذه المُشكلة، فذهب إلى مُعلّم الأدب الفارسي و شرح له القضية و قال:

ترجمه: مهران دربارهٔ این مشکل اندیشید و نزد دبیر ادب پارسی رفت و موضوع را برایش شرح داد و گفت:

أحبّ أن أكتُب إنشاء تحت عُنوان «في محضر المُعلّم»؛ فوافق المُعلّم على طلبه، وَ قال له:

ترجمه: دوست دارم انشایی تحت عنوان «در محضر آموزگار» بنویسم؛ آموزگار با درخواستش موافقت کرد و به او گفت:

إن تطالع كتاب «مُنية المُريد» لزين الدين العاملي «الشهيد الثاني» يُساعدك على كتابة إنشائك:

ترجمه: اگر کتاب «منیة المرید» زین الدین عاملی «شهید ثانی» را مطالعه کنی، تو را در نوشتن انشایت کمک می‌کند.

ثم کتب مهران انشاءهٔ و أعطاهٔ لمّعلمه. فقال المعلم له:

ترجمه: سپس مهران انشایش را نوشت و به آموزگارش داد. آموزگار به او گفت:

إن تقرأ إنشاءك أمام الطلاب فسوف يتنبّه زميلك المُشاغب.

ترجمه: اگر انشایت را پیشاروی دانش آموزان بخوانی همشاگردی اخلالگرت آگاه خواهد شد.

و هذا قسم من نص إنشائه.

ترجمه: و این بخشی از متن انشای اوست.

... ألف عدّة من العلماء كتباً في مجالات التربية و التعليم، يرتبط بعضها بالمُعلَم، وَ الأخرى بالمُتعلّم:

ترجمه:... شماری از دانشمندان در زمینه های آموزش و پرورش کتابهایی نگاشته اند که برخی از آنها به آموزگار ربط دارد و برخی دیگر به یادگیرنده،

وَ للطالب في محضر المُعلّم آداب، من يلتزم بها ينجح، أهمّها:

ترجمه: دانش آموز در محضر آموزگار آدابی دارد، هرکس پایبند به آن باشد کامیاب می‌شود؛ مهمترین آنها عبارت اند از:

أن لا یعصي أوامر المعلم.

ترجمه: اینکه نافرمانی آموزگار را نکند.

 ألاجتناب عن کلام فيه إساءة للأدب.

ترجمه: دوری کردن از سخنی که در آن بی ادبی است.

أن لایهرب من آداء الواجبات المدرسیة.

ترجمه: اینکه از انجام تکالیف مدرسه نگریزد.

عدم النوم في الصف، عندما يُدرس المُعلَمُ.

ترجمه: نخوابیدن در کلاس، وقتی که آموزگار درس می‌دهد.

أن لایتکلم مع غیره من الطلاب عندما یادرس المعلم.

ترجمه: اینکه وقتی آموزگار درس می‌دهد، با دانش آموزان دیگر سخن نگوید.

أن لا یقطع کلامهٔ، و لا یسبقهٔ بالکلام، و یصبر حتی یفرغ من الکلام.

ترجمه: اینکه سخن او را نبُرد و در سخن، از او پیشی نگیرد و درنگ کند تا سخن او به پایان رسد.

الجلوس أمامه بأدب، و الاستماع إليه بدقة و عدم الالتفات إلى الوراء إلا لضرورة.

ترجمه: نشستن فراپیش او با ادب و به دقت گوش فرا دادن به او و برنگشتن به عقب جز به ضرورت. 

لمّا سمع الطالب المُشاغب إنشاء مهران، خجل و تدم على سلوكه في الصف. 

ترجمه: هنگامی‌که آن دانش آموز اخلالگر انشای مهران را شنید، شرمنده شد و از رفتارش در کلاس پشیمان گشت.

قال الشاعر المصريّ أحمد شوقي عن المُعلم:

ترجمه: شاعر مصری احمد شوقی دربارهٔ آموزگار گفته است: 

قم للمُعلّم وفه التبجيلا /  کاد المُعلم أن یکون رسولا

ترجمه: برای آموزگار برخیز و کامل آزرمش را به جا آور/ نزدیک است که آموزگار پیامبر گردد.

أعلمت أشرف أو أجل من الذي  /  يبني وَ يُنشئ أنفساً وَ عُقولا

ترجمه: آیا شناخته ای (سراغ داری) شریف تر و باشکوه تر از آموزگاری که / جان ها و خردها را می‌سازد و پدید می‌آورد؟

اُکتُبْ جَواباً قَصيراً، حَسَبَ نَصِّ الدَّرسِ. (پاسخ کوتاهی بر حسب نص درس بنویس.)

1- إلي مَن ذَهَبَ مِهرانُ؟ (مهران کجا رفت؟)

ذهب إلى مُعلّم الأدب الفارسي. (به سوی آموزگار ادب فارسی رفت.)

2- کَيفَ يَجِبُ الْجُلوسُ أَمامَ الْمُعَلِّمِ؟ (چگونه لازم است پیشاروی آموزگار بنشینیم [نشست]؟)

يَجِبُ الجلوس أمامه بأدب. (واجب است که پیشاروی او با ادب بنشینیم.)

3- کَيفَ کانَتْ أَخلاقُ الطّالِبِ الَّذي کانَ يَلْتَفِتُ إلَي الْوَراءِ؟ (اخلاق دانش آموزی که روی به پشت برمی گرداند، چگونه بود؟)

- كان قليل الأدب. (کم ادب بود.)

4- مَا اسْمُ الْکِتابِ الَّذي قَرَأَهُ مِهرانُ في مَجالِ التَّربيَةِ وَ التَّعليمِ؟ (اسم کتابی که مهران در زمینه آموزش و پرورش خواند چه بود؟)

- «مُنية المُريد»

5- في أَيِّ حِصَّةٍ کانَ الطُّلّابُ يَسْتَمِعونَ إلي کَلامِ أُستاذِ الْکيمياءِ؟ (در چه زنگی دانش آموزان به سخن استاد شیمی گوش می دادند؟)

في الحضة الأولى (در زنگ نخست)

إعلموا(بدانید.)

أُسْلوبُ الشَّرْطِ وَ أَدَواتُهُ (اسلوب شرط و ادوات آن.)

مهم ترين ادوات شرط عبارت اند از: «مَنْ، ما و إنْ» معمولاً اين ادوات بر سر عبارتي مي آيند که دو فعل دارد، فعل اوّل، فعل شرط و فعل دوم، جواب شرط نام دارد.

اين ادوات در معناي فعل و جواب شرط تغييراتي را ايجاد مي کنند؛ مثال: مَنْ  يُفَکِّرْ   قَبْلَ الْکَلامِ   يَسْلَمْ مِنَ الْخَطَأِ غالِباً.

                                                               ادات   شرط فعل شرط   جواب شرط

گاهي نيز جواب شرط به صورت جمل. اسميّه است؛ مثال: وَ مَنْ يَتَوَکل عَلَي اللهِ فَهوَ حَسْبُهُ (اَلطَّلاق: 3)

                                                     ادات شرط   فعل شرط      جواب شرط

■ وقتي ادوات شرط بر سر جمله اي بيايد که فعل شرط و جواب آن ماضي باشد، مي توانيم فعل شرط را مضارع التزامي و جواب آن را مضارع اِخباري ترجمه کنيم. مَن فَکَّرَ قَبْلَ الْکَلامِ، قلَّ خَطَؤُهُ.= هر کس پيش از سخن گفتن بينديشد، خطايش کم مي شود.

                                                   = هرکس پيش از سخن گفتن انديشيد، خطايش کم شد.

1- يَتَوَکَّلْ: توکّل کند 2- حَسْب: بس، کافي

■ و هرگاه فعل شرط مضارع باشد، به صورت مضارع التزامي ترجمه مي شود.

■ «مَنْ: هر کس» مثال: مَنْ يُحاوِلْ کَثيراً، يَصلْ إلي. هَدَفِهِ. = هر کس بسيار تلاش کند، به هدفش مي رسد.

■ «ما: هر چه» مثال: ما تَزْرَعْ فِي الدُّنيا، تَحْصُدْ فِي الْخِرَةِ. = هر چه در دنيا بکاري، در آخرت درو مي کني.

ما فعَلْتَ مِنَ الْخَيراتِ، وَجَدْتَها ذَخيرَةً لِآخِرَتِكَ. = هر چه از کارهاي نيک انجام بدهي، آنها را اندوخته اي براي آخرتت مي يابي.

■ «إنْ: اگر» مثال: إنْ تَزْرَعْ خَيْراً، تَحْصُدْ سُروراً. = اگر نيکي بکاري، شادي درو مي کني.

إنْ صَبَرْتَ، حَصَلْتَ عَلَي النَّجاحِ في حياتِكَ. = اگر صبر کني، در زندگي ات موفقيّت به دست مي آوري.

■ «إذا: هرگاه، اگر»؛ نيز معناي شرط دارد؛ مثال: إذاَ اجْتَهَدْتَ، نَجَحْتَ. = هرگاه (اگر) تلاش کني، موفّق مي شوي.

اختبَر نفْسَكَ: ترَجِمِ الْآياتِ، ثمَ عَينْ أدَاةَ الشَّرطِ وَ فعِلَ الشَّرطِ، وَ جوابهُ. (خودت را بیازما: آیه ها را ترجمه کن؛ سپس ادات شرط، فعل شرط و پاسخش را مشخص کن.)

1-﴿وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ مِنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ﴾  // أدَاةَ الشَّرطِ: ما / فعِل الشَّرطِ: تُقَدِّمُوا / جواب الشَّرطِ: تَجِدُو

(آنچه را از نیکی برای خودتان پیش می فرستید، خدا آن را نزد می یابید.)

2- ﴿إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُمْ﴾ // أدَاةَ الشَّرطِ: إِنْ / فعِل الشَّرطِ: تَنْصُرُوا / جواب الشَّرطِ: يُثَبِّتْ

(اگر خدا را یاری کنید خدا شما را یاری می کند و گامهایتان را استوار می سازد.)

 3-﴿وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً﴾ // أدَاةَ الشَّرطِ: إِذا / فعِل الشَّرطِ: خاطَبَ / جواب الشَّرطِ: قالُوا

(و هرگاه نادانان به ایشان خطاب می کنند می گویند سلام[به نرمی پاسخ می دهند].)

1- ما تقدموا: هر چه را از پيش بفرستيد 2- يثبت: استوار می سازد 3- خاطب: خطاب کرد 4- سلام: سخن آرام

التمارین

اَلتَّمْرينُ الأَوَّلُ: عَيِّنِ الْجُملَةَ الصَّحيحَةَ وَ غَيرَ الصَّحيحَةِ حَسَبَ الْحَقيقةِ. (جمله درست و نادرست بر حسب حقیقت.)

1- اَلتَّعَنُّتُ طَرحُ سُؤالٍ صَعبٍ بِهَدَفِ إيجادِ مَشَقَّةٍ لِلْمَسؤولِ. √ (مچ گیری طرح پرسش دشوار با هدف ایجاد گرفتاری برای پاسخ دهنده است.)

2- عِلْمُ الأَحياءِ عِلْمُ مُطالَعَةِ خَواصِّ الْعَناصِرِ. x (زیست شناسی دانش بررسی خواص عناصر است.)

3- اَلإلتِفاتُ هوَ کَلامٌ خَفيٌّ بَيْنَ شَخصَينِ. x (التفات همان سخن پنهانی میان دو نفر است.)

4- اَلسَّبّورَةُ لَوحٌ أَمامَ الطُّلّابِ يُکْتَبُ عَلَيهِ. √ (سبوره تخته ای پیشاروی دانش آموزان است که بر آن نوشته می شود.)

اَلتَّمرينُ الثّاني: تَرْجِمِ الْآيَةَ وَ الآَحاديثَ، ثُمَّ عَیّن الْمَطلوبَ مِنكَ. (آیه و حدیثها را ترجمه کن سپس آنچه را از تو خواسته شده مشخص کن.)

1- ﴿وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ﴾ البقرة: 273  (المجرور بحرف جر)

(آنچه را از نیکی انفاق می کنید همانا خدا به آن آگاه است.) / المجرور بحرف جر: مِنْ خَيْرٍ، بِهِ

2- من علّم علما، فله أجر من عمل به لا ينقص من أجر العامل. رسول الله (اسم الفاعل)

(هر کس دانشی را بیاموزد پس پاداشش مانند کسی است که به آن عمل کرده است. از پاداش عمل کننده هیچ کم نمی شود.) / اسم الفاعل: العامل

3- الناس أعداء ما جهلوا.     (الجمع المکسر و مفرده)

(مردم دشمن آن چیزیند که نمی دانند.) / الجمع المکسر و مفرده: أعداء، جمعه «عدوّ»

4- إذا تمّ العقل نقص الكلام.       (الفاعل)

(هر گاه خرد کامل شود سخن کاهش می پذیرد.) / الفاعل: العقل، الكلام

5- العالم حيٌّ و إن كان ميتا.        (المبتدأ و الخبر)

(دانا و دانشمند زنده است اگرچه مرده باشد.) / المبتدأ: العالم / الخبر: حيٌّ

6- قم عن مجلسك لأبيك و معلمك و إن كنت أميرا.       (اسم المکان و اسم الفاعل)

(از نشستگاهت برای پدرت و آموزگارت برخیز؛ اگرچه فرمانده باشی.) / اسم المکان: مجلس / اسم الفاعل: معلم

1- اَلْأجْر: پاداش ، مزد 2- جهل: ندانست 3- اَلمَيّت: مُرده 4- وَ إنْ کُنتَ أَميراً: اگر چه فرمانده باشي

اَلتَّمرينُ الثّالِثُ: تَرْجِمِ الأَفعالَ وَ الْمَصادِرَ التّاليَةَ. (فعلها و مصدرهای آمده را ترجمه کن.)

اَلْماضي

اَلْمُضارِعُ وَ الْمُستَقبَلُ

اَلْأَمْرُ وَ النَّهْيُ

اَلْمَصْدَر

قَدْ أَنْقَذَ: نجات داده است

يُنْقِذُ: نجات مي دهد

أَنْقِذْ: نجات بده

الْإنْقاذ: نجات دادن

اِبْتَعَدَ: دور شد

لا يَبْتَعِدُ: دور نمي شود

لا تَبْتَعِدْ: دور نشو

الِإبْتِعاد: دور شدن

اِنْسَحَبَ: عقب نشيني کرد

سَيَنْسَحِبُ: عقب نشيني خواهد کرد

لا تَنْسَحِبْ: عقب نشيني نکن

الِأنْسِحاب: عقب نشيني کردن

اسْتخْدَمَ: به کار گرفت

يَسْتَخْدِمُ: به کار می گیرد

اِسْتَخْدِمْ: به کار بگير

الِإسْتِخدام: به کار گرفتن

جالَسَ: همنشيني کرد

يُجالِسُ: همنشيني مي کند

جالِسْ: همنشيني کن

اَلْمُجالَسَة: همنشيني کردن

تَذَکَّرَ: به ياد آورد

يَتَذَکَّرُ: به ياد می آورد

لا تَتَذَکَّرْ: به ياد نیاور

اَلتَّذَکُّر: به ياد آوردن

تَعايَشَ: همزيستي کرد

يَتَعايَشُ: همزيستي می کند

تَعايَشْ: همزيستي کن

اَلتَّعايُش: همزيستي کردن

قدْ حَرَّمَ: حرام کرده است

يُحَرِّمُ: حرام مي کند

لا تُحَرِّمْ: حرام نکن

اَلتَّحْريم: حرام کردن

اَلتَّمرينُ الرّابِعُ: ضَعْ هذِهِ الْجُمَلَ وَ التَّاکيبَ في مَکانِهَا الْمُناسِبِ. (این جمله ها و ترکیب ها را در مکان مناسبش قرار بده.)

هؤلاءِ ناجِحاتٌ/ هذانِ المُکَيفِّانِ/ تلِكَ الحِصَّةُ/ أوُلئكَ مُسْتمِعونَ/ هؤلاءِ جُنودٌ / هاتانِ البِطاقتَانِ

مفرد مؤنّث

مثنّي مذکّر

مثنّي مؤنّث

جمع مذکّر سالم

جمع مؤنّث سالم

جمع مکسّر

تلِكَ الحِصَّةُ

هذانِ المُکَيفِّانِ

هاتانِ البِطاقتَانِ

أوُلئكَ مُسْتمِعونَ

هؤلاءِ ناجِحاتٌ

هؤلاءِ جُنودٌ

اَلتَّمرينُ الْخامِسُ: ضَعِ الْمُتَرادِفاتِ وَ الْمُتَضادّاتِ في مَکانِهَا الْمُناسِبِ. ( = ، ≠ ) (مترادفها و متضادها را در مکان مناسبش قرار بده.)

وُدّ / بعُدَ / تکَلَّمَ / إجْلسْ / نهاية / عَداوَة / احترام / أحْياء / مَرَّةً / نفَعَ / ذنبْ / هَرَبَ

إثْم (گناه) = ذنبْ

تَبْجيل (بزرگداشت) = احترام

تارَةً (یک بار) = مَرَّةً

حُبّ (دوستی) = وُدّ

فَرَّ(گریخت)  = هَرَبَ

أَمْوات (مردگان)  أحْياء(زندگان)

دَنا (نزدیک شد) ≠ بعُدَ(دور شد)

قُمْ (برخیز)  إجْلسْ(بنشین)

ضَرَّ(زیان رساند)   نفَعَ(سود رساند)

بِدايَة (آغاز) ≠  نهاية(پایان)

سَکَتَ (خاموش شد) ≠  تکَلَّمَ(سخن گفت)

صَداقَة(دوستی)  ≠ عَداوَة(دشمنی)

الَتمَّرينُ السّادِسُ: أکمِلْ ترَجَمَةَ الْآياتِ والحَديثِ، ثمَ عَيِّنْ أدَاةَ الشَّرطِ و فعِل الشَّرطِ، وَ جوابهُ. (ترجمه آیه ها و حدیث را کامل کن سپس ادات شرط، فعل شرط و پاسخ شرط را مشخص کن.)

1-  ﴿ وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ يَعْلَمْهُ اللَّهُ ﴾ البقرة: // أدَاةَ الشَّرطِ: ما / فعِل الشَّرطِ: تَفْعَلُوا / جواب الشَّرطِ: يَعْلَمْ

و آنچه را از کار نيک انجام می دهید، خدا آن را می داند. (از آن آگاه است)

2-﴿إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ﴾ // أدَاةَ الشَّرطِ: إِنْ / فعِل الشَّرطِ: أَحْسَنْتُمْ / جواب الشَّرطِ: أَحْسَنْتُمْ

اگر نيکی کنيد، به خودتان نیکی کرده اید.

3- ﴿إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً﴾ // أدَاةَ الشَّرطِ: إِنْ / فعِل الشَّرطِ: تَتَّقُوا / جواب الشَّرطِ: يَجْعَلْ

اگر از خدا پروا کنيد، برايتان نيروی تشخيص حق از باطل قرار می دهد.

4- من سأل في صغره، أجاب في كبره. // أدَاةَ الشَّرطِ: من / فعِل الشَّرطِ: سأل / جواب الشَّرطِ: أجاب

هر کس در خردسالی اش بپرسد، در بزرگسالی اش پاسخ می دهد.

فرقان: جداکننده حق از باطل

اَلتَّمرينُ السّابِعُ: ضَعْ فِي الدّائِرَةِ الْعَدَدَ الْمُناسِبَ. «کَلِمَةٌ واحِدَةٌ زائِدَةٌ» (در دایره عدد مناسب را بگذار.)

1- اَلْمُشاغِبُ(شلوغ کننده): / (۵) هوَ تَحْريكُ الْوَجْهِ إلَي الْيَمينِ وَ إلَي الْيَسارِ. (حرکت دادن چهره به سوی راست و چپ است)

2- اَلْحِصَّةُ(زنگ درسی):  / (1) هوَ الَّذي يُسَبِّبُ مَشاکِلَ وَ يَضُرُّ النَّظْمَ. (او کسی است که سبب مشکلات است و به نظم زیان می رساند.)

3- اَلْفُسوقُ(آلوده شدن به گناه): / (4) ما يُعْطي مُقابِلَ عَمَلِ عامِلٍ أَوْ مُوَظَّفٍ. (آنچه مقابل کار کارگر یا کارمند داده می شود.)

4- اَلَأجْرُ(پاداش):  / (3) تَرْكُ أَمْرِ اللّهِ، وَ ارْتِکابُ الْمَعاصي. (ترک امر خدا و ارتکاب گناهان است)

5- اَلِإلْتِفاتُ(روی برگرداندن): (6) أَعْمالُ الْإنسانِ وَ أَخلاقُهُ. (کارهای انسان و خوی اوست.)

6- اَلسُّلوكُ(رفتار):

اَلْبَحثُ الْعِلميُّ (پژوهش علمی.)

اِبْحَثْ في کِتابِ «مُنْيَةِ الْمُريدِ» لِزَينِ الدّينِ الْعامِليِّ «الشَّهيدِ الثّاني» عَنْ نَصٍّ قَصيرٍ حَوْلَ آدابِ التَّعليمِ وَ التَّعَلُّمِ ثُمَّ اکْتُبْهُ.

(در کتاب «مُنْيَةِ الْمُريدِ» از آن زین الدین عاملی دنبال نص کوتاهی پیرامون آداب آموزش و یادگیری بگرد؛ سپس آن را بنویس.)

العالِمُ كَمَنْ مَعَهُ شَمْعَةٌ تُضيءُ لِلنّاسِ. (اَلْإمامُ مُحَمَّدٌ الْباقِرُ) (دانا مانند کسی است که با او شمعی است که برای مردم می افروزد.)

ترجمه درس ۲ عربی یازدهم انسانی
ترجمه درس ۲ عربی یازدهم انسانی

منبع

مطالب مرتبط...

هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...