داستان سگ طمعکار کلیله و دمنه
داستان سگ طمعکار کلیله و دمنه
داستان سگ طمعکار کلیله و دمنه
در روزگاران قدیم، سگی طمعکار در کنار رودخانهای زندگی میکرد. این سگ، همیشه به دنبال غذا بود و هر چیزی که میدید را میخورد.
یک روز، سگ طمعکار در کنار رودخانه نشسته بود که دید ماهی بزرگی در آب شنا میکند. سگ طمعکار به ماهی خیره شد و با خود گفت: «این ماهی چقدر بزرگ و خوشمزه است! حتماً اگر آن را بخورم، سیر میشوم.»
سگ طمعکار به آب رودخانه پرید و به سمت ماهی شنا کرد. ماهی، وقتی سگ را دید، از ترس فرار کرد. سگ طمعکار به دنبال ماهی دوید، اما ماهی خیلی سریع بود و سگ نتوانست آن را بگیرد.
سگ طمعکار، خسته و ناامید، به کنار رودخانه برگشت. او از اینکه ماهی را نتوانسته بود بگیرد، ناراحت بود.
در همین حال، یک گربه از آن جا رد میشد. گربه، وقتی سگ طمعکار را دید، پرسید: «چرا ناراحت هستی؟»
سگ طمعکار، ماجرای ماهی را برای گربه تعریف کرد. گربه، وقتی ماجرا را شنید، خندید و گفت: «تو که خودت مقصر هستی. تو به خاطر طمع زیادت، ماهی را از دست دادی.»
سگ طمعکار، حرف گربه را قبول کرد و گفت: «حق با تو است. من باید طمع را از خود دور کنم.»
سگ طمعکار، از آن روز به بعد، تصمیم گرفت که طمع را از خود دور کند. او دیگر به دنبال غذاهای زیاد و خوشمزه نمیرفت و به همان مقداری که نیاز داشت، غذا میخورد.
سگ طمعکار، با دور کردن طمع از خود، زندگی آرام و خوشی را پیدا کرد. او دیگر از اینکه چیزی کم دارد، ناراحت نمیشد و همیشه شکرگزار نعمتهایی بود که داشت.
نتیجه
طمع، یکی از بدترین صفتهای انسان است. طمع میتواند باعث شود که انسان، از چیزهایی که دارد غافل شود و همیشه به دنبال چیزهای بیشتر باشد. این امر، میتواند باعث ایجاد مشکلات زیادی برای انسان شود.
داستان سگ طمعکار، داستانی عبرتآموز است که به ما میآموزد که باید از طمع دوری کنیم و به همان مقداری که نیاز داریم، قانع باشیم.