معنی درس چنار و کدوبن فارسی پنجم
معنی درس چنار و کدوبن فارسی پنجم
درس 5 فارسی پنجم
در اینجا معنی شعر چنار و کدوبن فارسی پنجم را برای شما طراحی کردهایم. این شعر درس پنجم فارسی پنجم قرار دارد.
معنی شعر چنار و کدوبن
"پرسید از ان چنار که تو چند ساله ای؟ — گفتا : ” دویست باشد و اکنون زیادتی است “
بوته ی کدو از چنار پرسید که تو چند سال داری ؟ — چنار جواب داد : حالا از دویست سال هم بیشتر دارم .
خندید ازو کدو , که ” من از تو , به بیست روز — برتر شدم , بگو تو که این کاهلی از چیست؟ “
کدو به او خندید و گفت : من در طول بیست روز از تو بزرگتر (بلند تر ) شده ام ( کدو قد بلند را نشانه ی قدرتمندی می دانست ) ، حالا تو بگو با این سن و سالت چرا از من عقب مانده ای؟
او را چنار گفت : ” امروز , ای کدو — با تو مرا هنوز , نه هنگام داوری است
چنار به کدو جواب داد : امروز فعلا من پاسخی به تو نمی دهم
فردا که بر من و تو , وَزَد باد ِ مهرگان — آنگه شود پدید , که نامرد و مرد کیست.”
بزودی وقتی پاییز از راه برسد و باد پاییزی بوزد آن وقت مشخص می شود که چه کسی قوی تر است.
ناصر خسرو
لغات چنار و کدوبن فارسی پنجم
1. کدوبن: بوته گل
2. قد کشید: رشد کرد، بزرگ شد
3. ازو: از او
4. داوری: قضاوت
5. مهرگان: اوایل پاییز
6. جوانه می زد: شکوفه می داد
7. معجزه آسا: شبیه معجزه، عجیب
8. رسیدگی می کرد: مواظبت می کرد
9. هیجان انگیز: شوق آور ، ایجاد کننده ذوق
10. به عنوان: به نام ، به سمت
11. روزها پشت سرهم آمدند: روزها به سرعت طی شد و گذشت
12. غصه: غم، رنج
13. به آرامی: به آهستگی
14. اصلا: هرگز
15. مقداری زر: کمی طلا
16. دفن کرد: زیر زمین پنهان کرد
17. باز نیافت: پیدا نکرد
18. حاکم: قاضی ، فرماندار
19. مواظبت کردم: نگهداری کردم
20. سرزنش: نکوهش ، ملامت
21. تحسین: آفرین گفتن
22. اعتماد: اطمینان کردن
23. زر طلبید: طلا را خواست
24. درمان نداشت: راه حلی پیدا نکرد
25. طبیب: پزشک
26. جمله: همه
27. نرمی: نرم بودن، مهربانی
28. غازی: بند باز
29. کهن سال: پیر ، قدیمی
30. باور: یقین ، اعتقاد
31. کاهلی: سستی، تنبلی
32. باد مهرگان: باد پاییزی
33. آنگه: آن گاه
34. عجیب: شگفت آور
35. امپراتور: پادشاه
36. جارچیان: کسانی که در روزگاران گذشته خبرهای مهم را با صدای بلند به اطلاع مردم می رساندند
37. هجوم آوردند: حمله کردند
38. اشتیاق: آرزومندی ، شوق
39. مطمئن باش: آسوده باش ، خیالت راحت باشد
40. حاصل کنم: بدست آوردم
41. فلان: شخصی غیر معلوم
42. اشارت: اشاره ، نشان دادن
43. درستی: خشونت
44. باز داد: پس داد
45. معلق: آویختن ، آویزان شدن