مثل نویسی صفحه ۳۹ نگارش دهم باد اورده را باد میبرد

مثل نویسی صفحه ۳۹ نگارش دهم: باد آورده را باد می برد

در کتاب نگارش پایه دهم، در صفحه ۳۹، یک مثل نویسی با عنوان "باد آورده را باد می برد" ارائه شده است. این مثل به این معناست که هر آنچه که با زحمت و تلاش به دست نیامده باشد، به همان راحتی نیز از دست خواهد رفت.

در این مثل نویسی، می توان داستانی را در نظر گرفت که در آن شخصی با استفاده از رشوه و تقلب به مقامی می رسد. این شخص بدون هیچ تلاشی به مقام مورد نظر خود رسیده است و به همین دلیل، نمی تواند آن را حفظ کند. در نهایت، این شخص به دلیل اقدامات غیرقانونی خود، از مقام خود عزل می شود.

این مثل نویسی می تواند پیامدهای منفی رشوه و تقلب را به خوبی نشان دهد. افرادی که با استفاده از این روش ها به موفقیت می رسند، در نهایت ناکام خواهند شد.

در اینجا یک نمونه از مثل نویسی "باد آورده را باد می برد" ارائه شده است:

داستان  باد آورده را باد می برد

باد اورده را باد میبرد
باد اورده را باد میبرد

در روزگاران قدیم، مردی فقیر زندگی می کرد که آرزو داشت ثروتمند شود. او هر روز تلاش می کرد تا پولی به دست بیاورد، اما موفق نمی شد.

یک روز، مرد فقیر در حال قدم زدن در خیابان بود که مردی ثروتمند را دید. مرد ثروتمند از مرد فقیر پرسید که چرا اینقدر ناراحت به نظر می رسد.

مرد فقیر به مرد ثروتمند گفت که آرزو دارد ثروتمند شود. مرد ثروتمند به مرد فقیر گفت که می تواند به او کمک کند.

مرد ثروتمند به مرد فقیر یک کیسه پول داد و گفت: "این پول را بگیر و از آن استفاده کن."

مرد فقیر از مرد ثروتمند تشکر کرد و کیسه پول را گرفت. او با خوشحالی به خانه رفت و پول را به همسر و فرزندانش نشان داد.

مرد فقیر و خانواده اش با پول مرد ثروتمند زندگی خوبی را شروع کردند. آنها خانه و ماشین خریدند و لباس های گران قیمت پوشیدند.

اما مرد فقیر خیلی زود متوجه شد که پول نمی تواند او را خوشحال کند. او هنوز هم احساس می کرد که چیزی کم دارد.

یک روز، مرد فقیر در حال قدم زدن در خیابان بود که مرد ثروتمند را دید. مرد ثروتمند به مرد فقیر گفت: "حالا که ثروتمند شده ای، آیا خوشحال هستی؟"

مرد فقیر به مرد ثروتمند گفت: "نه، من هنوز هم خوشحال نیستم. من احساس می کنم که چیزی کم دارم."

مرد ثروتمند به مرد فقیر گفت: "تو اشتباه می کنی. تو خوشحال نیستی چون ثروتمند شده ای، بلکه خوشحال نیستی چون ثروتمند نشده ای. اگر ثروتمند نمی شدی، حالا خیلی خوشحال تر بودی."

مرد فقیر به حرف های مرد ثروتمند فکر کرد و متوجه شد که او راست می گوید. او تصمیم گرفت که پول مرد ثروتمند را پس دهد.

مرد فقیر به مرد ثروتمند گفت: "من می خواهم پول شما را پس بدهم."

مرد ثروتمند گفت: "برای چه؟"

مرد فقیر گفت: "من متوجه شدم که ثروت نمی تواند مرا خوشحال کند."

مرد ثروتمند به مرد فقیر گفت: "خوب است که متوجه شده ای. حالا می توانی زندگی واقعی خود را شروع کنی."

مرد فقیر پول مرد ثروتمند را پس داد و به زندگی خود ادامه داد. او یاد گرفت که ثروت چیز مهمی نیست و تنها چیزی که مهم است، خوشبختی است.

این مثل نویسی پیامدهای منفی ثروت باد آورده را به خوبی نشان می دهد. ثروتی که با زحمت و تلاش به دست نیامده باشد، نمی تواند باعث خوشبختی شود.

مطالب مرتبط...

هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...